زبان دوم، به زبانی غیر از زبان مادری هر فرد اطلاق می شود و مهم نیست که زبان دوم، سوم یا چهارمی باشد که فرد در حال فراگیری آن است و به طور کلی در اصطلاح زبان شناسی، به آن زبان دوم گفته می شود. (1) البته میان پژوهشگران این حوزه بر سر این گونه عبارات اتفاق نظر وجود ندارد و برخی از اصطلاحات زبان دوم و زبان خارجی استفاده می کنند که اولی در یک محیط طبیعی، به طور روزمره و تا حدی غیر آگاهانه فراگرفته می شود، در حالی که دومی در محیطی آموزشی یا غیر طبیعی و به شکل آگاهانه (2). به هر ترتیب، ما در اینجا، همانطور که در اکثر منابع و پژوهش های حوزه ی فراگیری زبان دوم (Second Language Acquisition) آمده است، برای همه ی انواع و شرایط فراگیری، از عبارت زبان دوم استفاده می کنیم. اما خوب است به این نکته اشاره شود که تحقیقات بسیاری بر روی یادگیری آگاهانه و غیر آگاهانه توسط روانشناسان تربیتی انجام شده است و تایید می کنند که این دو سبک یادگیری در شرایط مختلف اتفاق می افتند (3). به طور کلی می توان فراگیری زبان دوم را به دو بخش عمومی و آموزشی تقسیم کرد که هر کدام برای گروه های سنی و اهداف مختلف فراگیران می توانند شامل زیرمجموعه های فروانی باشند (4).
مراحل فراگیری زبان دوم
بخش عمده ی تحقیقات انجام شده در رابطه با مراحل مختلف فراگیری زبان دوم، در محیط طبیعی بوده است. فراگیری زبان دوم هم مانند زبان مادری، دارای مراحلی است. یک نوزاد از بدو تولد، وارد چرخه ی فراگیری زبان مادری خود می شود و پس از یک دوره ی سکوت، از حدود شش ماهگی آغاز به تولید واکه ها (مصوّت) و همخوان هایی (صامت) که در معرض شان قرار گرفته است می کند. سپس شروع به تولید کلمات و عبارات و در نهایت در 3 الی 4 سالگی به ساختن جملات می رسد. فراگیری زبان دوم هم از الگوی تکاملی خاصی پیروی می کند که کاملا مشابه به زبان اول نیست، چراکه اساسا فراگیری این دو زبان با هم تفاوت دارند. فراگیری زبان دوم به دلیل تفاوت های شناختی، اجتماعی، انعطاف پذیری اندام های گفتاری و غیره، ماهیتا با زبان اول متفاوت است.
- دوره ی سکوت: این دوره برای همه ی فراگیران وجود ندارد، و بر اساس تحقیقات، اکثر فراگیران می توانند از همان ابتدا حداقلی از زبان را تولید کنند. ولی برای درصد کمی از فراگیرانی که در محیط اجتماعی طبیعی قرار می گیرند ممکن اتفاق بیافتد (5)
- الگوهای ثابت: کلمات و عباراتی هستند که عاری از خلاقیت زبانی بوده و تنها توسط فراگیر به ذهن سپرده شده اند و در شرایط مختلف به کار برده می شوند. به عنوان مثال ((این چیست؟)) یا ((نمی دانم)) از جمله الگوهای ثابت هستند. این الگو ها حداقل دارای چند واج هستند، از سایر تولیدات زبانی فراگیر پیچیده تر هستند، همواره تکرار می شوند و به لحاظ معنایی و دستوری، در بافت مناسب به کار نمی روند (6).
- ساده سازی معنایی و ساختاری: این مرحله شامل به کار بردن یک یا دو کلمه است و فراگیران به دلیل دانش کم دستور زبان، از کلمات دستوری استفاده نمی کنند. مثلا ممکن است از عبارت ((من آبی نه)) برای رساندن معنای ((من مداد شمعی آبی ندارم)) استفاده کنند (7).
فراگیری تدریجی دیگر ابعاد زبانی
- واژگان دستوری: تحقیقات فراوانی بر روی ترتیب فراگیری این واژگان انجام گرفته است و تقریبا همگی به الگوی ثابتی رسیده اند. به عنوان مثال در یک پژوهش، به این نتیجه رسیدند که افعال کمکی، افعال مربوط به زمان حال و گذشته و ساختار مالکیت اولین مواردی هستند که فراگرفته می شوند (8)
- زمان ها: در مورد ترتیب و تقدم فراگیری انواع زمان هم پژوهشگران به الگو های تا حدوی ثابت دست پیدا کرده اند و ما می دانیم که زمان های حال ساده، استمراری، گذشته بی قاعده، ماضی بعید، گذشته ی با قاعده و آینده شامل این الگو هستند (9)
- واژگان: در رابطه با واژگان، دو تحقیق بر روی کودکان فراگیر زبان دوم نشان داد که کودکان اسم ها را در مقایسه با فعل ها بهتر فرا می گیرند و ترجیح شان بر کلماتی است که نقش اسم دارند (10) (11). همچنین تحقیق دیگری که به مدت یک سال انجام گرفت و در مورد میزان فراگیری واژگان فعال و غیر فعال بود به این نتیجه رسید که در مراحل اولیه فراگیری زبان دوم، واژگان غیر فعال رشد قابل توجهی داشته اند، اما واژگان فعال رشد کمی را نشان داده اند. (12) واژگان غیرفعال آن دسته از کلماتی هستند که ما در حافظه داریم ولی تقریبا از وجود آنها بی خبریم چراکه از آنها استفاده نمی کنیم و تنها آنها را می دانیم. ولی واژگان فعال را به طور مستمر به کار می گیریم و در حافظه ی کوتاه مدت فعال خود این کلمات همواره وجود دارند. این خود یک اصل مهم در یادگیری و آموزش واژگان است که در این مطلب نمی گنجد.
تاثیر زبان اول بر فراگیری زبان دوم
یک نوزاد هنگامی که به دنیا می آید، علاوه بر اینکه توانایی ناشناخته ای در فراگیری سریع زبان مادری دارد، ذهنی خالی و آماده هم در اختیارش است. اما برای فراگیری زبان دوم، همواره یک زبان دیگر در ذهن وجود دارد که می تواند هم به کمک فراگیر بیاید و هم می تواند دست و پا گیر او شود. بسیاری از تحقیقات نشان می دهند که بخش اعظم اشتباهاتی که فراگیران در تولیدات زبانی خود مرتکب می شوند ناشی از تاثیر منفی زبان اول است (13).
اما اگر شباهت هایی میان زبان اول و دوم وجود داشته باشند، فراگیری تسهیل می شود. به عنوان مثال، در یک پژوهش که بر روی 17 فراگیر زبان انگلیسی انجام شد، آنها را به دو گروه تقسیم کردند. گروه اول با زبان مادری فارسی و عربی بودند و گروه دوم فرانسوی و ایتالیایی. دلیل این تقسیم بندی، امکان وجود ضمیر مفعولی در جمله واره های موصولی در زبان های اول فراگیران بود. در زبان های فارسی و عربی این امکان وجود دارد و در فرانسوی و ایتالیایی مانند زبان انگلیسی این امکان وجود ندارد. نتیجه ی تحقیق نشان داد که فراگیران گروه دوم این قاعده دستوری را در زبان انگلیسی راحت تر پذیرفتند و زبان اول شان به کمک شان آمد (14). این قاعده را با مثال هایی توضیح می دهیم: ((به زنی که کتاب دادم خواهرم است)). ((زنی که به او کتاب دادم خواهرم است)). در مثال اول که در فارسی معیار جمله ای تقریبا عجیب به نظر می رسد، ضمیر مفعولی وجود ندارد و مانند زبان های انگلیسی، فرانسوی و ایتالیایی است. و در مثال دوم ((او)) ضمیر مفعولی است که در چنین جمله واره هایی در زبان های فارسی و عربی بهتر است وجود داشته باشد. در تحقیق مذکور، فراگیران با زبان اول فارسی و عربی با جملاتی که در زبان انگلیسی مانند مثال اول بودند مشکل داشتند و آ نها را درک نمی کردند.
بنابراین، فراگیری زبان دوم موضوعی نیست که به سادگی بتوان به همه ی ابعاد آن پی برد و برای همه زبان آموزان نسخه ای واحد تجویز کرد. امروزه این حوزه به یکی از رشته های تخصصی در زبان شناسی کاربردی تبدیل شده است و روز به روز در حال گسترش و نو شدن است. تا این جا به چند عامل مهم در این حوزه اشاره شد و در آینده عوامل دیگری مطرح خواهد شد.
منابع:
1- Ellis, R. 2008. The study of second language acquisition (2nd Ed.). Oxford. Oxford University Pre
2- Krashen, S. 1981. Second language acquisition and second language learning. Oxford
3- Eysenck, M. 1993. Principles of cognitive psychology. Hove, UK: L. Erlbaum Associates.
4- Ellis, R. 2008. The study of second language acquisition (2nd Ed.). Oxford. Oxford University Press.
5- Naiman, N, et.al. 1978. The Good Language Learner. Toronto, Ontario: Ontario
Institute for Studies in Educatio
6- F, Myles, J, Hooper, R, Mitchell. 1998. Rote or rule? Exploring the role of formulaic language in classroom foreign language learning. Language Learning 48, 323–63
7- Ellis, R.1984. Classroom Second Language Development. Oxford: Pergamon
8- Bailey, N, Carolyn, G, Madden, S. Krashen. 1974. Is there a “natural sequence” in adult second language learning? Language Learning 24(2):235 – 243
9- Dietrich, R, Klein, W, Noyau, C. 1995. The acquisition of temporality in a second language (Ed). Amsterdam: Benjamins
10- H, Wode, A, Rohde , F, Gassen, B ,Weiss, M, Jekat, P, Jung. 1992. L1, L2, L3: Continuity vs. Discontinuity in Lexical Acquisition. In: Arnaud P.J.L., Béjoint H. (eds) Vocabulary and Applied Linguistics. Palgrave Macmillan, London
11- Yoshida, M. 1978. The acquisition of English vocabulary by a Japanese-speaking child. In Hatch, E. (ed), Second language acquisition: a book of readings. Rowley, Mass.: Newbury House
12- Laufer, B. 1998. The Development of Passive and Active Vocabulary in a Second Language: Same or Different? Applied Linguistics 19:255-71
13- Lott, D. 1983. Analyzing and counteracting interference errors, ELT Journal, 37: 256–261
14- Gas, S. 1979. Language transfer and universal grammatical relations. Language Learning 29:327-49
بهترین زمان برای یادگیری زبان دوم چه سنی است؟
با تشکر از سوال شما.
اگر دو زبانگی منظورتونه، هرچه زودتر شروع بشه بهتره. ولی خوب شرایط دو زبانه شدن باید وجود داشته باشه. یا کودکان باید در محیط طبیعی قرار بگیرن و یا فرد یا افرادی مسلط به زبان، ارتباطی مستمر با کودک داشته باشن. روش one parent one language را خودم دیدم که به خوبی جواب میده.
اما در مورد روش آموزشگاهی، بهتره کودکان زبان مادری خود را کامل فرا بگیرن، یعنی حدود پنج سالگی به بعد. البته خواندن و نوشتن را باید پس از یادگیری خواندن و نوشتن زبان مادری خود یاد بگیرن.
اما بازم بین صاحب نظران این حوزه اختلافاتی وجود داره و نمیشه قطعی گفت.