می بلرزد عرش از مدح شقی
بدگمان گردد ز مدحش متقی مولانا
در تاریخ ادب پارسی اولین کسی که رساله طیر نوشت شیخ رئیس بوعلی سینا بود که نخستین بار یکی از قصص فلسفی خود را رساله الطیر نام نهاده است و این همان رساله ایست که شیخ شهاب الدین سهروردی شهید آن را به فارسی ترجمه کرد و دیگران هم بر او شرح های فراوان نوشته اند- غزالی نیز با تقلید از بو علی سینا داستانی به زبان مرغان نگاشت.
استاد فروزانفر مینویسد: به احتمال قوی دام گستردن صیاد و گرفتاری مرغان در رساله الطیر متأثر است از کلیله و دمنه.
سخن ابن سینا رمزیست از تعلق نفس ناطقه به بدن که از آن به کبوتر تعبیر میکند و مرغان آزاد همان حکماء هستند که به علت تعلیم حکمت و دانش، نفس را از قفس رهائی میبخشند و مرغان زیبا و چشم نواز و لطیف المنظر همین تعلق ماست به دنیا و شاه بزرگ عقل است که منتهای آرزوی سیر اهل حکمت و فلاسفه به شمار میآید و آرزوی این دسته اتصال به اوست. این رساله را بوعلی در سال 412 هجری قمری نوشته است، البته بحث ما درباره منطق الطیر عطار است به ویژه داستان دلکش شیخ صنعان که عطار از کتاب تحفة الملوک غزالی گرفته و آن را شرح و بسط داده است و فلسفه منطق الطیر به معنای دوست داشتن دانش به معنای همه دانستهها بوده است. نه اینکه محدث بزرگ مسلمان را به جرم شیعه بودن هم طراز زنار بستن نشان دهی.
البته بودهاند بزرگانی مثل پورسقا که در نظامیه درس خوانده و سرآمد روزگار خویش گشتهاند و آخر به عنوان سفیر خلیفه به روم رفته و چون پادشاه روم او را مردی دانشمند و استاد در جمیع علوم دیده او را به خود نزدیک کرده است و روزی تمام بزرگان و دانایان کیش نصرانی را برای مناظره با وی جمع نموده و چون درماندگی و عجز آنها را دیده است در مقابل پورسقا و از طرفی علم و زبان آوری پورسقا را، بیش از پیش به او محبت نموده و در کارها که با مسلمانان داشته او مورد مشورت بوده تا که روزی دختر شاه را میبیند و به وی دل می بازد و از او خواستگاری میکند. پادشاه دادن دختر به او را مشروط به نصرانی شدن او میکند، ابن سقا میپذیرد و دختر را به زنی میگیرد.
قصه این سقا در قرن ششم در ادب اسلامی مشهور بوده و خاقانی هم در شعر از او یاد می کند.
بدل سازم بزنار و به برنس
ردا و طلیسان چون پورسقا
حال میشود که تصور کرد که عارفی مثل عطار که شاعری سحر آفرین است از این داستان الهام گرفته و با تصرفات شاعرانه آن را به صورت قصه شیخ صنعان به نظم آورده است. آیا شهرت ابن سقا به شیخ مجال نمیداده است که پهلوان داستان را عوض کند؟ با وجود آنکه لفظ ابن سقا یا پور سقا با وزن منطق الطیر مناسب است و عطار میتوانست به جای شیخ صنعان پیر عهد خویش بود بگوید پور سقا پیر عهد خویش بود.
به قول استاد فروزانفر داستان شیخ صنعان یا پورسقا و عشق او نسبت به دختر ترسا چیز تازه ای نیست بلکه در صدر اسلام که دیرهای مسیحیان در همه ممالک اسلامی از مصر و عراق، شام و ایران هنوز پا بر جا بود و اغلب هم در دامنه کوهستان سرسبز و خرم بنا شده بود و گرداگرد آنها را حصاری احاطه میکرد و درون آنها کلیسا و کتابخانه و دیگر وسائل آسایش راهبان وجود داشت همراه با سکوت و آرامش که حکایت از آسایش خیال ساکنان آنها میکرد موجب آن میشد که مسلمانان به ظاهر مسلمان اموی و عباسی به خاطر عیش و نشاطی دور از عامه مردم به آنجا پناه میبرند و روزی چند با فراغ بال و آرامش سر بر دامن کامرانی و عیش نهند و در آنجا آوازهای دل انگیز و سرودهای مذهبی و نوای موسیقی و گشاده روئی دختران ترسا و زیبایی ترسا بچگان برای مردمی صحرا نشین که محرومیتهای جنسی با طبع هوسباز آنها سازگار نبود. چنان تاثیرگذار بود که مردان مرد و پیران پاکدل را میلغزاند چه رسد به مسلمان رویان ترسادل تردآمان کفراندیش که در نخستین گام آتش در جان و دل و دینشان میزد، مثل امین عباسی و شاعر عیاش و مشهورش ابونواس یا هشام ابن عبدالملک.
طبیعی است که در ضمن این آمیزش الفت و دوستی حصول مییافت و گاهی کار به عشق و جنون میکشید و بسا قصههای شور انگیز از مراوده مسلمانان با این دیرها رخ داده که شرح آن در صفحات تا ریخ ثبت شده است. یکی از اینها شخصی به نام ابن سقا یا پور سقا است که ابن الاسیر در الکامل در حوادث سالهای 535 و506 هجری قمری ابن الجوزی در المنتظم از وی یاد کرد ولی در هیچ کتابی تاریخی سندی معتبر یا مشکوک از شیخ صنعاء یا صنعان که مترجم ترکی منطق الطیر از اول رفته سر اصل مطلب گفته که شیخ عبدالرزاق بود در صنعاء که دلش دریا بود و کلامش چون در و سیصد مرید داشت و بسیار مکه رفته و بیاندازه نماز خوانده و روزه گرفته و مرید بسیار داشته است دیده نشده است.
ولی سمعانی میگوید که شیخ عبدالرزاق ابن همام حمیری صنعانی محدثی بوده است در صنعاء و بسیار مشهور و موثق که در سال ۱۲۶ هجری متولد شده و در سال ۲۱۱ درگذشته است. تمام مورخان آن دوره گفتهاند که بعد از رسول الله کسی نبود که برای دیدنش به آن اندازه مردم تحمل رنج کرده باشند که برای این محدث بزرگ و شنیدن اقوالش. یاقوت در معجم البلدان به تفضیل از احوال و مقام او بحث میکند و میگوید کسانی مانند احمد ابن حنبل و یحی ابن معین و زهیر ابن حرب به صنعاء (یمن) سفر کرده و از او حدیث شنیده، حفظ و ثبت کردند ولی بعضی بر او عیب میگرفتند که در عقیدهی خود راسخ و در مورد معاصرین علی ابن ابی طالب مانند خلفای راشدین و معاویه الفاظ موهون به کار میبرد. حال معلوم میشود که آن حکایت نصرانی شدن عبدالرزاق صنعانی از جمله موهومات ناشی از ذهن مریض یک عده راویان متعصب سنی که تشیع او را هم رتبهی نصرانی شدن و زنار بستن شمردهاند و به تدریج جزیئات افسانه را تکمیل کرده و در دهان خلق انداختهاند. همین طور که در زمان ما خارج نشینان از رضا شاه یک قدیس میسازند و تا به حال ده ها بار مستند زندگی وی را نشان داده و او را مردی چون امیر کبیر یا قائم مقام فراهانی جلوه میدهند. از شهید شدن عشقی، فرخی یزدی، واعظ قزوینی، مدرس و دیگران یادی نمیکنند .
جالب است که داستان شیخ صنعان به کردی هم ترجمه شده است که بسیار زیبا و دلکش است. در این داستان غوث گیلانی او را نجات میدهد و عاقبت بخیر میشود.
از داستان شیخ صنعان که بگذریم، منطق الطیر که حاکی از قدرت بیبدیل عطار است و تخیل شاعر در به کار بردن رمزهای عرفانی و بیان مراتب سیر و سلوک تعلیم سالک از جمله شاهکارهای ادبیات پارسی است. نیروی شاعر در تفکرات گوناگون، قدرت وی در بیان مطالب مختلف از زبان مرغان، تحقیقات و مهارت او در استنتاج از بحثها و شوق و ذوق وی خیره کننده است. در تمام مراحل این داستان خواننده را به حیرت وا میدارد.
شیرینی و دلنشینی گفتار عطار، انسان صاحب دل را کمتر خسته میکند. شاهکار دیگرش به جای عنقا، سیمرغ یا سی مرغ را انتخاب نموده است که با فن بدیع و جناس آوردن که راز هنر اوست، منطق الطیر را دلپذیرتر کرده است. در پایان که سی مرغ از آن همه مسافر در سفر مصائب به مقصد میرسند در برابر آیینهی حقیقت بین وحدت وجود محو در جمال خویشتن میشوند.
0 Comments