فهرست
تعریف پرفرمنس آرت یا هنر اجرا
پرفورمنس آرت (Performance Art) اصطلاحی است که برای توصیف یک نوعی از هنر به کار میرود که در آن بدن ابزار انتقال پیام است و اجرایی زنده در حال شکل گرفتن است. ویژگی خاص پرفرمنس آرت این است که ممکن است به طور خود به خود ایجاد، نوشته و یا تغییر کند. پرفورمنس آرت یا هنر پرفورمنس شامل چهار عنصر اساسی است که عبارتند از زمان، مکان، بدن و حضور هنرمند. جدای از آن، در این هنر رابطه قوی بین خالق هنر و مخاطب وجود دارد. در واقع، مخاطب بخشی از اتفاقات میشود و همزمان آنها را تجربه میکند. هنرمندان پرفرمنس معتقد بودند هنر میتواند زندگی روزمره را تغییر دهد و هنرمندان باید از این ویژگی هنر استفاده کنند.
پرفرمنس آرت، بر خلاف نقاشی و مجسمه سازی یک وسیله نیست و از چیزی یا متریال خاصی تهیه نشده است. درواقع، ابزاری است که توسط هنرمند برای طرح سؤالاتی در مورد چگونگی ارتباط هنر با ما و دنیای اجتماعی ما استفاده میشود. پرفرمنس در شکاف بین هنر و زندگی اتفاق میافتد و ما را به هر دو پیوند میدهد. این سبک، شکلی از هنر است که زنده و همیشه در حال تغییر است و ارائه تعریف مشخصی از آن کمی دشوار است. اما این را میتوان گفت که شکل گرفته تا بتوانیم درکی از دنیای در حال تغییر داشته باشیم و بتوانیم خود را در چارچوب هنر بگنجانیم. رابرت راوشنبرگ آن را به عنوان “هنری که حاضر به سکونت نیست” توصیف میکند.
مارینا آبراموویچ پرفرمنس آرت را اینگونه تعریف میکند: پرفورمنس اثری ذهنی و جسمی است که هنرمند در زمان و مکان مشخصی در مقابل مخاطب خود میسازد که پس از آن انتقال انرژی بین مخاطب و هنرمند رخ میدهد. به این صورت که مخاطب و هنرمند برای خلق این اثر با هم همکاری میکنند.
بین پرفرمنس و تئاتر تفاوت اساسی وجود دارد. در تئاتر چاقویی که بازیگران استفاده میکنند واقعی نیست و خون فقط سس کچاپ است. اما در پرفرمنس، خون ماده اصلی اجراست و تیغ یا چاقو ابزار آن هستند. برخلاف تئاتر، شما نمیتوانید یک پرفرمنس را تمرین کنید، زیرا بسیاری از کارها را نمیتوان بیش از یک بار در زندگی انجام داد. همه انسانها از چیزهای سادهای مانند رنج، درد و مرگ میترسند. هنرمند این نوع ترسها را در مقابل تماشاگران به صحنه میبرد و از انرژی آنها استفاده میکند. با استفاده از این انرژی، هنرمند میتواند بدن خود را تا جایی که می تواند به چالش بکشد.
خاستگاه هنر پرفورمنس
بسیاری از مردم پرفورمنس آرت را سبکی جدید و مربوط به عصر معاصر میدانند. درصورتی که کاملا برخلاف تصور عموم است. در طول تاریخ، مردم همیشه از طریق رقص، کارناوالهای مختلف، آیینها، قصه گویی و بسیاری موارد دیگر در مقابل یکدیگر اجرا داشتهاند. با این حال، هنوز تعریفی به عنوان هنر شکل نگرفته بود. پس از سالها و با تکامل هنر، مردم شروع به استفاده از اشیایی مانند نقاشی، طراحی و مجسمه سازی برای توصیف اشیا، انسانها، آیینها و حتی افکار مختلف کردند و با این آثار در حال سکون بود که مفهومی به عنوان هنر شکل گرفت. اجراهای زنده اما متعلق به رشتههای دیگری مانند تئاتر و باله و اپرا بود که هنر نامیده نمیشدند. اما در طول قرن بیستم، هنرمندان شروع به گنجاندن اجراهای زنده در آثار مختلفشان کردند و آنها را به عنوان هنر توصیف کردند.
نقش فیوچریستها در هنر پرفرمنس
فیوچریسم (Futurism) یک جنبش هنری و اجتماعی بود که در اوایل قرن بیستم در ایتالیا شکل گرفت و بر پویایی، سرعت، تکنولوژی، جوانی، خشونت و اشیایی مانند ماشین، هواپیما و شهر صنعتی تاکید داشت. فیوچریستهای ایتالیایی در دهه 1910 پرفرمنس را تنها راه برای دستیابی به مخاطبان انبوه میدانستند. آنها این هدف را از طریق اجرای کنسرتهای موسیقی نویز (Noise Music) و نوعی تئاتر واریته (Variety Theater) ساختار شکنانه با هدف از بین بردن تعریفی سنتی از هنر که میگوید: «مهم، مقدس، جدی و والا در هنر» به انجام میرساندند.
ممکن است برایتان سوال پیش بیاید که موسیقی نویز یا تئاتر واریته چیست؟ موسیقی نویز سبکی از موسیقی مدرن است که مولفههای موسیقی سنتی مانند استفاده از نت، ریتم و ملودی در آن به کار گرفته نمیشود. تئاتر واریته نیز نوعی از اجراست که از انواع نمایشها از جمله اجرای موسیقی، کمدی اسکچ، جادو، حرکات آکروباتیک، و شعبده بازی تشکیل شده است و همگی حالت طنز دارند.
فیوچریسم که در آن سالها یک جنبش آوانگارد بود که نظریههای خود را با شعر و سالنهای موسیقی در مکانهای عمومی گسترش میداد که میتوان ریشههای هنر پرفورمنس را در آنها یافت.
کلاسهای باوهاوس و فیوچریستها
باوهاوس (Bauhaus) یک مدرسه هنری آلمانی بود که از سال 1919 تا 1933 فعالیت میکرد و صنایع دستی و هنرهای زیبا را ترکیب میکرد که بخاطر رویکردی که به هنر و دیزاین داشت مشهور شد. در سال 1919، باهاوس اولین مؤسسهای بود که کلاس پرفرمنس خاصی را ارائه داد و آن را به عنوان یک رسانه در نوع خود تقویت کرد. باوهاس چندین ورکشاپ هنری با هدف بررسی رابطه بین بدن، نور، صدا و فضا داشت و در آن اساتید، هنری مانند هنر پرفرمنس را آموزش میدادند.
این اساتید بعدها توسط حزب نازی تبعید شدند، اما پس از جنگ جهانی دوم به آمریکا مهاجرت کردند و کالج دیگری به نام بلک مانتین را تاسیس کردند. به تدریج به لطف کلاسهای جان کیج (آهنگساز سبک آوانگارد) این مرکز به کانون تمرینات هنری تجربی و بینارشتهای تبدیل شد. کیج درک خود از موسیقی را با دانشآموزانش در میان گذاشت که هنر نباید از زندگی جدا باشد، بلکه باید در تعامل با زندگی با تمام حوادث و هرج و مرج و زیباییهای گاه به گاهش، باشد.
سبکی از نقاشی است که در آن رنگ به جای اینکه با دقت به کار برده شود، به طور خود به خود چکیده، پاشیده یا بر روی بوم مالیده می شود. در دهه 1950 بود که تکنیک نقاشی اکشن توسط هنرمندان آن دوره متولد شد. به گفته هارولد روزنبرگ، منتقد هنری، در آمریکا به تدریج استفاده از بوم نقاشی به عنوان عرصهای برای نمایش و اجرا از نقاشی به نقاش دیگر منتقل میشد. آنچه قرار بود روی بوم قرارگیرد، دیگر یک عکس نبود، بلکه یک رویداد بود. اصطلاح پرفرمنس اینجا بود که برای تعریف اثری هنری به وجود آمد که دارای عنصری زنده بود و تماشاگران شاهد آن بودند.
بنابراین، زمانی که این پرفرمنس در حال شکل گیری بود، مردم متوجه شدند که نقاشی و مجسمهها میتوانند جنبههای اجرایی نیز مانند نقاشیهای واقعی جکسون پولاک داشته باشند. در دهه 1960 نیز برخی از هنرمندان شروع به شکستن مرزهای سنتی بین هنرهای مختلف کردند و این پرسش را مطرح کردند که هنر چیست و چه میتواند باشد؟ این هنرمندان میخواستند ماهیت غیرقابل پیش بینی و متغیر زندگی را موضوع و مایه اثر قرار دهند. آنها بر این باور بودند که هنری که عنصر زندگی را در بر میگیرد، وضعیت مدرن را بهتر از نقاشی و مجسمه سازی استاتیک منعکس میکند. علاوهبراین، آنها میخواستند هنری بسازند که به راحتی خرید و فروش نشود.
استفاده از بدن به عنوان ابزاری برای اجرا
در همان دوره، جنبش حقوق مدنی و موج دوم فمینیسم بر این واقعیت تأکید کردند که بدن عنصری سیاسی است و هنرمندان از پتانسیلهای آن بهره بردند. از طریق پرفرمنس، بدنهای زنانه، سیاهپوست و دگرباشها که هویتهای چندگانه را گرد هم میآورند، میتوانند بازیابی شوند، مجدداً تعریف شوند و از رویکردهای بسیاری بازنمایی شوند، این بار نه فقط توسط مردان سفیدپوست، بلکه توسط افراد واقعی و حقیقی جامعه.
استفاده از بدن زنده در آثار هنری راهی بدیهی برای از بین بردن این پندار بیهوده بود که فقط یک دیدگاه کلی در جهان وجود دارد. درواقع، این امر سعی در نشان دادن این داشت که هرکس به واسطه رویدادها، زبان، تاریخ و هویت خود شخصیتی منحصر به فرد داشته و همیشه در حال تغییر است. هر کدام از این افراد کارهای زیادی را در اجراها انجام میدادند. آنها بخشی از نقاشیها میشدند، خود را در فضا و طبیعت قرار میدادند، غریبهها را دنبال میکردند، خود را در معرض خطر قرار میدادند، توانایی خود را آزمایش میکردند و بسیاری موارد دیگر.
برخی از مشهورترین هنرمندان در زمینه پرفرمنس آرت
مارینا آبراماویچ
مارینا آبراموویچ (Marina Abramović) که خود را مادربزرگ پرفرمنس آرت مینامد در بلگراد صربستان به دنیا آمد. او در خانوادهای مذهبی و سختگیر بزرگ شد و بیشتر دوران کودکی خود را در کلیسا گذراند. او زیر نظر مادر سختگیرش زندگی میکرد که اجازه نمیداد بعد از ساعت 10 شب از خانه خارج شود و این موضوع تا 29 سالگی ادامه داشت. به این معنی که تما اجراهای عجیب و غریبش تا قبل از ساعت 10 شب باید به اتمام میرسید. او در دانشگاه رشته هنر را ادامه داد و سپس در چندین دانشگاه و مؤسسه در سراسر جهان تدریس کرد.
زندگی حرفهای
مارینا آبراموویچ 158 اثر داشته و اولین اجرای خود را در سال 1352 آغاز کرده است. او در طول سالیان متمادی با اجرا به وسیله بدن خود و درگیر کردن مخاطب توانست با درد، خستگی و خطر مواجه شود. او برای آثارش جوایز متعددی دریافت کرده است، مانند جایزه شیر طلایی (Golden Lion) بهترین هنرمند برای اجرای بالکن باروک (Balkan Baroque). در آن اجرا او ۱۵۰۰ استخوان گاو را شست که در واقع واکنشی به جنگ بوسنی بود. مارینا با این اجرا میخواست به این موضع اشاره کند که همانطور که شستن و پاک کردن خون از روی استخوانها کاری غیر ممکن بود، از بین بردن شرم حاصل از خونریزیهای جنگ نیز غیر ممکن بود. او همچنین موفق به دریافت دکترای افتخاری از دانشگاه پلیموث بریتانیا شد.
ریتم 0، تاثیرگذار ترین اجرای ابراموویچ
در یکی از اجراهای تاثیرگذارش به نام ریتم 0 (Rhythm 0)، آبراموویچ به صورت کاملا مجهول روی یک صندلی در یک گالری نشست و از مخاطبین خود خواست که اجرا را پیش ببرند. روی میز مقابلش ۷۶ شیء به همراه یک یادداشت قرارداده بود. روی آن نوشته شده بود: هرکاری میخواهید میتوانید با بدن من انجام دهید و من مسئولیت آن را بر عهده میگیرم. و فکر میکنید آن اشیاء چه چیزهایی بودند؟
برخی از آنها شامل یک لیوان آب، یک کت، یک کفش و یک گل رز میشدند، اما تعدادی از آنها نیز چاقو، تیغ، چکش و یک تپانچه با یک گلوله بود. به گفته آبراموویچ، در ابتدا، آنها از اشیائی مانند گل رز یا آب استفاده کردند، اما خیلی زود شروع به استفاده از اشیاء دیگر برای آسیب رساندن به بدن او کردند. به عنوان مثال، مردی با قیچی لباسهای او را برید و سپس شخصی از خارهای گل رز استفاده کرد و آنها را به شکم او چسباند. شخصی دیگر تیغ را برداشت، گردن آبراموویچ را برید و خونش را نوشید. یک نفر نیز تپانچه را روی شقیقه او گذاشت تا او را بکشد، اما شخصی دیگر اسلحه را از او گرفت و شروع به درگیری کردند.
پس از شش ساعت که اجرا تمام شد، مارینا نیمه برهنه و پر از خون و اشک بر روی صورتش بلند شد و ناگهان همه فرار کردند. آنها نمی توانستند به عنوان یک انسان عادی با او مقابله کنند. بعد از آن اجرا، یک تکه از موهایش خاکستری شده بود.
ژانگ هوآن
ژانگ هوان (Zhang Huan) نقاش، مجسمهساز، عکاس و پرفورمنس آرتیست مشهور چینی است که البته بیشتر به خاطر هنر پرفرمنس شناخته میشود. او در آکادمی مرکزی هنرهای زیبای چین در پکن تحصیل کرده است. نام اصلی او دونگ مینگ بوده و زمانی که تحصیلاتش را شروع کرد آن را به ژانگ هوان تغییر داد.
زندگی حرفهای
ژانگ یک جامعه هنری در حاشیه شهر به نام دهکده شرقی پکن تأسیس کرده است، جایی که اغلب به خاطر کارهایش مجازات میشد. او نیز مانند مارینا آبراموویچ گهگاه از بدن خود برای اجرای نمایشهای عجیب و غریب خود استفاده میکند. ژانگ در یکی از اجراهای خود در سال 1994، به نام 12 متر مربع، به مدت یک ساعت برهنه و بی حرکت با سر تراشیده در دستشویی کوچک زندان مانندی نشست. او مقداری مایع احشایی از ماهی که با عسل ترکیب شده بود برای جذب مگسها قرار داد و تنها پس از چند دقیقه بدنش پر از مگس شد. آن اجرا مربوط به شرایط زندگی دوران کودکی او بود که مجبور بود از دستشوییهای کوچک، شلوغ و کثیف استفاده کند.
ژانگ در این باره میگوید:”یک بار که وارد دستشویی شدم، متوجه شدم که در میان هزاران مگس احاطه شدهام که به نظر میرسید با وارد شدن من به هم ریخته و ترسیدهاند. احساس میکردم بدنم توسط مگسها خورده شده است.”
فرشته، اجرایی که منجر به سانسور ژانگ شد
یکی از اولین اجراهای ژانگ فرشته بود که در سال 1993 در گالری هنر ملی پکن روی صحنه رفت. او یک بوم بزرگ را روی زمین نمایشگاه گذاشت سپس پا بر روی بوم گذاشت و شیشه ای از مایع قرمز رنگ و قطعاتی از عروسک نوزاد را روی خود ریخت. او شروع به جمع آوری قطعات عروسک کرد و آنها را روی هم سوار کرد تا یک عروسک کامل بسازد و سپس آن را روی بوم قرار داد. این کار نقدی بود بر سیاستهای دولت چین مبنی بر سقط جنین برای زنانی که بیش از یک بچه دارند تا بتوانند افزایش جمعیت را کنترل کنند. نمایشگاه به سرعت تعطیل شد و هنرمند مورد توبیخ شدید قرار گرفت.
کلام آخر…
پرفورمنس آرت برخاسته از تفکر میان رشتهای است و در شکاف بین رشتهها به رشد خود ادامه میدهد. بسیاری از هنرمندان از پرفرمنس به عنوان وسیلهای برای توهین، از بین بردن سنتها و بازسازی هنر از درون استفاده کردهاند. پرفورمنس آرت از تمایل به شکستن سلسله مراتبی که در اشکال هنری سنتی وجود دارد نشأت میگیرد و به هنرمند اجازه میدهد مستقیماً با مخاطب ارتباط برقرار کند نه از طریق فرمهای رمزگذاری شده یا یک بوم نقاشی یا تابلوی اثر هنری. به علاوه، هرگز به این صورت نبوده که مردم خودشان سبک پرفرمنس آرت را به وجود آورند. در واقع، هنر پرفرمنس از دل سایر سبکهای هنری بیرون آمده است. ممکن است بسیاری تصور کنند پرفرمنس هنر نیست و افرادی که آن را انجام میدهند دیوانه هستند، چرا که اکثرا با تماشای این اجراها معذب میشوند و یا برایشان آزار دهنده است. با این حال، راه درک این هنر این است که به خود اجازه دهید با تماشای آن اذیت شوید تا بتوانید با احساساتی مانند شرم، ترس، نفرت و درد مواجه شوید. پرفرمنس آرت این امکان را به شما میدهد که در مورد اینکه چه کسی هستید، کجا هستید و همچنین چگونگی ارتباط با دیگران فکر کنید. میتواند به ما کمک کند تا در مورد هنجارهای مکتوب و نانوشتهای که بر هر محیط یا مکانی حاکم است فکر کنیم. و در آخر اینکه تماشای اجراهای پرفرمنس میتواند شما شرم زده و آشفته میکند زیرا این دقیقا همان هدفی است که برای آن طراحی شده است.
0 Comments