اگر یک خودشیفته در زندگی خود دارید، نیازی به گفتن اینکه در کنار او بودن چقدر دشوار است ندارید. به نظر میرسد که خودشیفتگی این روزها یک کلمه رایج است. مشکل اینجاست که برخورد با یک خودشیفته در زندگی واقعی جای شوخی ندارد. یک خودشیفته میتواند دنیای شما را وارونه کند! دیگر چپ و راست خود را نیز نمیدانید. به زبان ساده، به شدت گیج خواهید شد. تازه این جنبه مثبت است. جنبه منفی به مراتب بدتر است. اگر ذهن خود را در پایان آن درک کنید، خوش شانس خواهید بود، به همین دلیل است که باید یاد بگیرید چگونه خودشیفتگی دیگران را کنترل کنید.
بسیاری از مردم در نهایت در روابط با افراد خودشیفته گیر میکنند، زیرا به سادگی نمیتوانند راهی برای خروج پیدا کنند. ما قرار نیست دروغ بگوییم، واقعا آسان نیست.
قبل از اینکه بفهمیم یک خودشیفته چقدر خطرناک است، ابتدا باید بفهمیم خودشیفته چیست.
حتماً مقاله “چگونه از یک رابطه سمی جان سالم به در ببریم؟” را مطالعه کنید.
فهرست
خودشیفتگی چیست؟
در حال حاضر، یک خودشیفته واقعی فردی است که مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته *NPD* تشخیص داده شده است. این یک انتخاب نیست و چیزی نیست که یک انسان واقعاً میخواهد باشد، اما یک خودشیفته روش دیگری برای زندگی نمیداند. بنابراین رفتار بد آنها در طول زندگی ادامه دارد.
آنها باید همیشه در مرکز توجه باشند و به طور منظم از آنها تمجید شود. آنها به شما نیاز دارند که دقیقاً همان کاری را که میخواهند انجام دهید. هر گونه شورش علیه هر یک از نیازهای آنها منجر به تاکتیکهای فریبکارانه میشود و میتواند فرد را برای مدت طولانی از نظر عاطفی زخمی کند.
حتماً مقاله “نشانه های دختر فریبکار و سوء استفاده گر” را مطالعه کنید.
هنگامی که برای اولین بار به دنیای خودشیفتگی میپردازید، در مورد آن یاد میگیرید و آن را درک میکنید، احتمالاً در نهایت سردرگم خواهید شد. آیا این شخص واقعاً یک نوع آدم ناپسند و زننده است؟ قابل درک است که به این شکل فکر کنید، اما همچنین مهم است که به یاد داشته باشید که یک خودشیفته دارای یک اختلال شخصیتی است که اعمال آنها را تا حدی دیکته میکند.
آیا بهانهای برای آزار دیگران است؟ اصلا. به همین دلیل است که اگر با یکی در تماس هستید و رنج میبرید، باید همین الان از این رابطه خارج شوید.
اگر مطمئن نیستید که با یک خودشیفته سر و کار دارید یا خیر، این علائم را بررسی کنید.
1. احساس مهم بودن
خودشیفتهها بر این باورند که نه تنها مرکز دنیای خودشان، بلکه مرکز دنیای دیگران نیز هستند. آنها بر این باورند که در همه چیز بهترین هستند و هیچ چیز متفاوتی از شما نمیشنوند. نظر آنها نیز تنها چیزی است که مهم است، نظر شما در نظر آنها صفر است.
2. سرشان در ابرهاست
از آنجایی که یک خودشیفته معتقد است که آنها مهمترین فرد در کل جهان هستند، در جهانی زندگی میکنند که از این نظریه حمایت میکند. ایدههای عظمت آنها توسط دنیای فانتزی که در آن زندگی میکنند در ذهن خودشان پشتیبانی میشود و اغلب به نظر میرسد که تنها کسانی در جهان هستند که آن را درک میکنند.
3. آنها به اعتبارسنجی ثابت نیاز دارند
علیرغم این واقعیت که یک خودشیفته فکر میکند بهترین است، اما در واقع به طور جدی در زیر همه چیز فاقد اعتماد به نفس است. از آنجایی که آنها در یک دنیای فانتزی زندگی میکنند، به تأیید دائمی شما نیاز دارند که شگفت انگیز، خوش قیافه، بسیار با استعداد و غیره هستند. وقتی متوجه نمیشوند، احتمالاً با اظهار نظرهای کینه توزانه، رفتار منفعلانه، پرخاشگرانه، بسیار بد میشوند.
4. بسیار فریبکار
خودشیفتهها فریبکارهای چیره دست هستند. آنها می توانند با پیچاندن ذهن مردم، هر موقعیتی را به دلخواه خود تغییر دهند. بسیاری از افرادی که با افراد خودشیفته در ارتباط هستند، در واقع نمی دانند که این رابطه چیست! آنها فریب خوردهاند.
5. فاقد همدلی هستند
رابطه با یک خودشیفته راه به جایی نمیبرد. متاسفم، اما حقیقت دارد. آنها به کسی جز خودشان عشق ندارند. خودشیفتهها فاقد همدلی هستند و این بدان معناست که نمیتوانند شما را آن گونه که شما دوست دارید دوست داشته باشند. آنها ممکن است تلاش کنند و شما را به این باور برسانند که میتوانند، اما همه اینها توهم ارکستراسیون آنها است.
آنها فقط میدانند که چگونه عشق غیرواقعی را بر اساس آنچه در فیلمها میبینند یا در کتابها میخوانند، جعل کنند، اما هرگز نمیتوانند عشق واقعی را نسبت به کسی جز خودشان درک کنند.
6. آنها معتقدند که دنیا به آنها لطفی دارد
اگر «بازی قربانی» را در فرهنگ لغت جستجو کنید، حتما خود شیفته را نیز آنجا خواهید دید. آنها در ایفای نقش قربانی فوق العاده هستند و متوجه می شوند که دنیا به آنها لطفی دارد. آنها به شدت مستحق هستند و معتقدند که لایق بهترین ها هستند. وقتی متوجه نمیشوند، عصبانیت بزرگی به راه میاندازند.
7. آنها قلدر هستند
خودشیفتهها اغلب افراد دیگر را قلدری، تحقیر و دستکاری میکنند تا به خواسته هایشان برسند و خود را بهتر جلوه دهند. آنها به احساسات دیگران توجهی ندارند زیرا هیچ همدلی ندارند. یک خودشیفته مشکلی ندارد که یک نفر را جلوی اتاقی پر از جمعیت پایین بیاورد و بعد به آن بخندد، حتی اگر طرف مقابل به وضوح ناراحت باشد.
آنها چیزی احساس نخواهند کرد: نه شرم، نه ناراحتی، نه خجالت. این همان کاری است که یک خودشیفته انجام میدهد.
8. می تواند جذابیت را مانند یک سوئیچ روشن کند
احتمالاً یکی از بزرگترین مشکلات در رابطه با یک خودشیفته، روشی است که آنها شما را در جایی که هستید نگه میدارند. وقتی برای اولین بار آنها را ملاقات میکنید، بهترین رفتار خود را نشان میدهند. شما باور می کنید که با شخصی فوق العادهای آشنا شده اید. سپس، زمانی که شما را به جایی که میخواهند رساندند، نقاب را بر میدارند.
اگر نشانهای نشان دهید که به آنها علاقه دارید، آنها تهاجمی جذابیت را دوباره برمیگردانند. شما نمیدانید کجا ایستادهاید و در حفظ شما در همان جایی که هستید بسیار موفق است.
ابزار خودشیفتگی چیست؟
ابزار خودشیفتگی اصطلاحی است که در دنیای پیچیده خودشیفتهها با آن آشنا خواهید شد. این مفهوم کلیدی است. این به شما کمک میکند نه تنها بفهمید یک خودشیفته چگونه کار میکند، بلکه به شما این قدرت داده میشود که در واقع خود را آزاد کنید. شما به سادگی منبع خودشیفتگی را که میدهید خاموش میکنید و از جهنم دور میشوید.
ما میدانیم که همه چیز کمی علمی به نظر میرسد، بنابراین بیایید آن را تجزیه و تحلیل کنیم.
1. اعتبار و تحسین
هسته اصلی خودشیفتگی نیاز به اعتبارسنجی و تحسین مداوم است. این از یک عزت نفس شکننده نهفته نشات میگیرد که اغلب با لایهای سطحی از بزرگواری و خود بزرگ بینی پوشانده میشود. روانشناسان این را به عنوان یک مکانیسم دفاعی میدانند. خودشیفته از اعتبار سنجی خارجی برای تقویت تصویر خود استفاده میکند که معمولاً ناپایدار و تحریف شده است.
2. رفتار توجه جویانه
توجه خودشیفته یکی دیگر از جنبههای کلیدی خودشیفته است. آنها اغلب درگیر رفتارهای جلب توجه میشوند، از دستاوردهای اغراق آمیز گرفته تا روایت های شخصی نمایشی. این با نیاز آنها به قرار گرفتن در مرکز توجه و تأیید حس برتری آنها توضیح داده میشود. توجهی که آنها به دنبال آن هستند به عنوان یک راه نجات روانی عمل میکند و به آنها احساس ارزشمندی و وجود میدهد.
3. استثمار عاطفی
خودشیفته فقط دریافت تعریف و تمجید یا در کانون توجه بودن نیست، بلکه اغلب شامل استثمار عاطفی دیگران نیز می شود. خودشیفتهها ممکن است اطرافیان خود را برای برانگیختن پاسخهای خاص مانند همدردی، تحسین یا تسلیم فریب دهند.
این فریبکاری مشخصه اختلال شخصیت خودشیفته است، همانطور که در DSM-5 (دستورالعمل تشخیصی و آماری اختلالات روانی) ذکر شده است. این نشان دهنده ناتوانی فرد خودشیفته در ایجاد روابط سالم و همدلانه است.
4. منابع تامین
منابع تامین خودشیفتگی میتواند متفاوت باشد. آنها ممکن است شامل شرکای عاشقانه، همکاران، دوستان یا حتی غریبهها باشند. اساساً، هر کسی که بتواند تحسین و تأیید مورد نیاز را برای خودشیفته فراهم کند، میتواند به منبع تغذیه خودشیفته تبدیل شود.
این وابستگی به دیگران برای ارزش خود با عزت نفس سالم که به طور ایده آل مبتنی بر اعتبار داخلی است، در تضاد است.
5. تأثیر روانی خروج از خودشیفتگی
وقتی ابزار خودشیفته کنار گذاشته شود، خودشیفتهها ممکن است طیفی از احساسات منفی را تجربه کنند، از خشم و ناامیدی گرفته تا افسردگی و پوچی. این کناره گیری میتواند چیزی را که روانشناسان از آن به عنوان یک آسیب خودشیفتگی یاد میکنند، ایجاد کند. این آسیب زمانی اتفاق میافتد که تصور ایدهآل خود فرد خودشیفته در معرض تهدید قرار گیرد و منجر به نوسانات عاطفی بالقوه و حتی رفتار پرخاشگرانه شود.
ابزار خودشیفتگی میتواند هر چیزی باشد که از دنیای فانتزی خودشیفته پشتیبانی کند.
وقتی کسی مدام به شخص دیگری میگوید که چقدر شگفت انگیز است، فرد مورد تمجید در موقعیتی قدرتمند قرار میگیرد.
آنها مورد تحسین قرار میگیرند و بر روی یک پایه قرار میگیرند و برای آنها احساس عالی است، اما همچنین احساس خوبی دارد. چرا؟ زیرا در ذهن یک خودشیفته، آنها سزاوار این ستایش هستند و لایق چیزی کمتر از این نیستند زیرا فوق العاده هستند!
آیا آنها فوق العاده هستند؟ هیچ کس واقعا فوق العاده نیست، اما سعی کنید آن را به یک خودشیفته بگویید!
خطرات تغذیه یک خودشیفته
منشأ تأمین یک خودشیفته بودن شبیه گرفتار شدن در یک تله روانی است. ممکن است در ابتدا چاپلوسی به نظر برسد که کانون توجه شدید باشد، اما این پویایی اغلب منجر به یک رابطه مخرب و یک طرفه میشود.
درک خطرات ناشی از خودشیفتگی برای حفظ سلامت عاطفی و رفاه بسیار مهم است. این آگاهی میتواند افراد را برای تشخیص و فرار از الگوهای ناسالم در روابط توانمند کند.
1. فرسودگی عاطفی
به عنوان منبع تامین خودشیفتگی، شما دائماً نیاز دارید که نفس خودشیفته را تغذیه کنید و فضای کمی برای نیازهای عاطفی خود باقی بگذارید. این تقاضای مداوم برای توجه و تأیید از طرف خودشیفته میتواند منجر به فرسودگی عاطفی شود.
عوارض روانی چنین رابطهای میتواند به صورت اضطراب، افسردگی یا احساس خستگی مزمن ظاهر شود که منعکس کننده کاهش منابع عاطفی است.
2. از دست دادن عزت نفس
منبع عرضه خودشیفته بودن اغلب به معنای تحمل انتقاد و تحقیر مکرر است، زیرا خودشیفته تلاش میکند برتری خود را نشان دهد. بازخورد منفی مداوم میتواند عزت نفس شما را از بین ببرد و منجر به احساس بیارزشی و بیکفایتی شود.
نظریههای روانشناختی نشان میدهند که چنین تجربیاتی میتوانند بر خودپنداره فرد تأثیر بگذارند و تشخیص و ابراز ارزش فرد در حوزههای شخصی و حرفهای را دشوارتر میکنند.
3. کنترل و فریبکاری
خودشیفتهها مانند عروسکبازان هستند و اغلب از تاکتیکهایی مانند باجگیری عاطفی برای حفظ ذخایر خودشیفتگی خود استفاده میکنند. تصور کنید سعی میکنید با چشمان بسته در پیچ و خم حرکت کنید. به این ترتیب این تکنیکها میتوانند درک شما از واقعیت را منحرف کنند. ممکن است به خاطرات و قضاوتهای خود شک کنید.
این حیله روانشناختی که ریشه در ناهماهنگی شناختی دارد، وابستگی به خودشیفته را تقویت میکند و شما را در تار و پود آنها درگیر نگه میدارد.
4. انزوا از دیگران
خودشیفتهها اغلب بازی «تفرقه بینداز و حکومت کن» را انجام میدهند تا منابع تامین خود را منزوی کنند. آنها ممکن است به طور نامحسوس، یا نه چندان زیرکانه، از تعاملات شما با دوستان و خانواده منصرف شوند و حبابی ایجاد کنند که در آن آنها تنها تأثیرگذار هستند.
انزوا میتواند احساس تنهایی را تشدید کند، و شما را به هدف آسانی برای شیطنتهای فریبکارانه آنها تبدیل کند. این با مفهوم انزوای اجتماعی، که درماندگی و وابستگی را تشدید میکند، همسو میشود.
5. اختلال در ایجاد روابط سالم
پس از رقصیدن با آهنگ یک خودشیفته، رادار رابطه شما ممکن است نیاز به کالیبراسیون مجدد داشته باشد. ممکن است متوجه شوید که در دوستیها و شراکتهای عاشقانه عادی به نظر میرسد. این دیدگاه منحرف میتواند منجر به چرخهای از جستجوی پویاییهای مضر مشابه شود، الگویی که توسط نظریه دلبستگی توضیح داده شده است، جایی که تجربیات رابطهای اولیه انتظارات روابط آینده را شکل میدهند.
6. تروما و استرس پس از سانحه
این که فرد خودشیفته برای تقویت نفس به سراغ افراد میرود، میتواند زخمهای عاطفی عمیقی بر جای بگذارد. استرس و اضطراب بیوقفه ممکن است به صورت علائم PTSD مانند خاطرات مزاحم یا افزایش هوشیاری ظاهر شود. این تأثیرات روانی شبیه زخمهای عاطفی جنگ هستند و میتوانند مدتها پس از پایان رابطه باقی بمانند. ضربهای که در اینجا تجربه میشود، یادآور آسیبپذیری ذهن در برابر آسیبهای عاطفی است.
7. رشد و توسعه شخصی به خطر افتاده
وقتی درگیر تشویق یک خودشیفته هستید، اهداف و آرزوهای شما میتوانند در جایگاه دوم قرار گیرند. مثل این است که شما در صندلی مسافر گیر کرده اید در حالی که آنها با سرعت در حال حرکت در بزرگراه هستند. به حاشیه راندن توسعه شخصی میتواند منجر به احساس رکود شود که در آن پتانسیل شما استفاده نشده باقی میماند.
8. استرس مزمن و مشکلات جسمانی
توجه مداوم به یک خودشیفته می تواند به اندازه دویدن ماراتن بدون خط پایان خسته کننده باشد. این فشار عاطفی مداوم اغلب در بیماریهای جسمی، از سردرد تا مشکلات قلبی، ظاهر میشود. استرس طولانی مدت میتواند سلامت جسمی شما را ویران کند.
حتماً مقاله “تفاوت استرس و اضطراب در چیست؟ و راه های مقابله با هر یک از آنها” را مطالعه کنید.
9. آسیب پذیری در برابر سوء استفاده بیشتر
هنگامی که در چنگ خود شیفتگی قرار گرفت، مانند گرفتار شدن در جریانی است که شما را مستعد سوء استفاده بیشتر میکند. عزت نفس و قضاوت ضعیف شما میتواند به نقاط کور تبدیل شود و شما را در برابر سایر روابط سمی آسیب پذیر کند.
10. اختلال در مهارت ها و روابط اجتماعی
قرار گرفتن مداوم در معرض رفتار خودشیفته میتواند مهارتهای اجتماعی شما را مختل کند. ممکن است خود را بیش از حد منفعل یا بیش از حد پرخاشگر بیابید و با حل تعارض دست و پنجه نرم کنید. این رفتارهای ناسازگار میتوانند به عنوان موانع اجتماعی عمل کنند، پدیده ای که در روانشناسی اجتماعی به خوبی مستند شده است. برای بازسازی ارتباطات اجتماعی سالم، گره زدن این عادات بسیار مهم است.
11. توسعه صفات هم وابستگی
این که منبع خودشیفتگی کسی باشید میتواند به نوعی همزیستی عاطفی منجر شود، جایی که احساس میکنید ارزش شما با جلب رضایت او مرتبط است. پویایی ناسالمی مانند این، وابستگی مشترک را تقویت میکند، جایی که نیازهای شما در پشت خواستههای خودشیفته قرار میگیرد.
رهایی از این الگو مستلزم خودآگاهی و اغلب کمک حرفهای است، سفری مرکزی برای مفهوم بازیابی وابسته.
چگونه از خودشیفته آزاد شویم
خوب، شما متوجه شده اید که منبع تغذیه خودشیفتگی در رابطه با یک خودشیفته هستید. این درک اولین قدم برای بازیابی استقلال و رفاه ذهنی شماست. استراتژیهای زیر برای کمک به شما طراحی شدهاند که این عرضه را قطع کنید، مرزها را تعیین کنید و سفری برای شفا و خودیابی را آغاز کنید.
1. تشخیص اینکه شما منبع تامین خودشیفتگی هستید
اذعان به اینکه شما منبع تامین خودشیفتگی هستید بسیار مهم است. این اغلب شامل درک پویایی رابطه و شناخت الگوهای فریب و سوء استفاده عاطفی است. این یک درک دردناک است اما برای تغییر ضروری است. کمک گرفتن از یک درمانگر میتواند شفافیت را ارائه دهد، زیرا آنها میتوانند دیدگاهی عینی ارائه دهند و شما را از طریق تفاوتهای ظریف رفتار خودشیفتگی راهنمایی کنند.
2. تعیین حد و مرز با فرد دچار خودشیفتگی
ایجاد مرزهای محکم در برخورد با یک خودشیفته ضروری است. این ممکن است شامل محدود کردن ارتباطات، “نه” گفتن به خواستههای غیرمنطقی و عدم واکنش به تحریکات باشد. مهم است که با این مرزها سازگار بمانید، علیرغم تلاشهای خودشیفته برای آزمایش یا نقض آنها.
از نظر روانشناختی، این فرآیند به کاهش تأثیر عاطفی فرد خودشیفته بر شما کمک میکند و شروع به تغییر پویایی قدرت میکند.
3. نقش سیستم های حمایتی (دوستان، خانواده، درمان)
هنگامی که خود را از یک خودشیفته فاصله میگیرید، یک سیستم پشتیبانی قوی بسیار ارزشمند است. دوستان، خانواده و درمانگران میتوانند حمایت عاطفی، تایید و مشاوره ارائه دهند. آنها به عنوان یک تابلوی صدا عمل میکنند، به شما کمک میکنند تا وضعیت را واضحتر ببینید و حق شما را برای رفتار محترمانه تایید میکنند.
در درمان، به طور خاص، شما میتوانید از طریق بار عاطفی رابطه کار کنید و استراتژیهایی را برای جلوگیری از پویاییهای مشابه در آینده ایجاد کنید.
4. بازسازی عزت نفس و هویت
قطع عرضه خودشیفتگی آغاز سفر به سوی خوددرمانی و کشف است. این فرآیند شامل بازسازی عزت نفس و کشف مجدد هویت شما در خارج از رابطه است. فعالیتهایی مانند نگارش، شیوههای مراقبت از خود و کشف علایق جدید میتوانند درمانی باشند. همچنین زمانی است که در مورد ارزشهای شخصی و آنچه واقعاً در روابط به دنبال آن هستید فکر کنید و حس قویتری از خود و الگوهای روابط سالمتر را تقویت کنید.
5. توسعه هوش عاطفی
تقویت هوش هیجانی در برخورد با روابط خودشیفته کلیدی است. این شامل شناخت و درک احساسات شما و همچنین تاکتیکهای فریبکاری است که توسط خودشیفته استفاده میشود. با آگاهی بیشتر از این پویاییها، میتوانید پاسخهای عاطفی خود را بهتر مدیریت کنید و از کشیده شدن به بازیهای عاطفی خودشیفته اجتناب کنید.
این خودآگاهی ابزار قدرتمندی برای به دست آوردن مجدد کنترل بر سلامت عاطفی شماست.
6. تمرین مراقبت از خود و شفقت به خود
درگیر شدن در فعالیتهای خودمراقبتی برای سلامت روان بسیار مهم است، به ویژه پس از قرار گرفتن در معرض یک رابطه سمی. این میتواند شامل فعالیتهای فیزیکی، سرگرمیها، تکنیکهای تمدد اعصاب یا به سادگی اجازه استراحت به خود باشد.
شفقت به خود شامل رفتار با خود با همان مهربانی و درک است که به یک دوست خوب پیشنهاد میکنید. این تمرین به بهبود زخمهای عاطفی ناشی از خودشیفته کمک میکند.
7. آموزش خود در مورد خودشیفتگی
درک ماهیت خودشیفتگی می تواند نیرومند باشد. با آموزش خود در مورد اختلال شخصیت خودشیفته و تأثیر آن بر روابط، بینشهایی در مورد رفتاری که تحت آن قرار گرفتهاید به دست میآورید. این دانش میتواند بسیاری از جنبههای گیج کننده رابطه را ابهام کند و به شما کمک کند تا تجربیات خود را منطقی و زمینه سازی کنید. کتابها، منابع آنلاین معتبر و جلسات درمانی میتوانند منابع اطلاعاتی ارزشمندی باشند.
8. یادگیری مهارت های قاطعیت
ایجاد قاطعیت در برخورد با یک خودشیفته ضروری است. این به این معنی است که افکار، احساسات و نیازهای خود را به شیوهای واضح، مستقیم و محترمانه بیان کنید. آموزش جرات ورزی میتواند به شما کمک کند تا به شیوهای سالم از خود دفاع کنید، بدون اینکه پرخاشگر یا منفعل باشید. این مهارت نه تنها به مقابله با افراد خودشیفته کمک میکند، بلکه تعاملات شما را در همه روابط بهبود میبخشد.
9. جستجوی کمک حرفه ای
گاهی اوقات، تأثیر منبع عرضه خودشیفتگی عمیق است و میتواند از مداخله حرفهای بهرهمند شود. روانشناسان یا درمانگرانی که در مورد سوء استفاده از خودشیفتگی تخصص دارند، میتوانند حمایت و راهنمایی لازم را ارائه دهند.
آنها میتوانند به شما کمک کنند تا با آسیبهای روحی کار کنید، عزت نفس خود را بازسازی کنید، و استراتژیهایی برای محافظت از خود در برابر روابط سمی آینده ایجاد کنید.
10. ایجاد یک شبکه حمایتی جدید
اگر حلقه اجتماعی فعلی شما تحت تأثیر خودشیفتگی قرار گرفته یا آلوده شده است، ممکن است لازم باشد یک شبکه حمایتی جدید ایجاد کنید. این میتواند شامل پیوستن به گروههای حمایتی برای بازماندگان سوء استفاده از خودشیفتگی، شرکت در فعالیتهای اجتماعی یا ایجاد دوستیهای جدید باشد.
احاطه کردن خود با افرادی که به شما احترام میگذارند و برای شما ارزش قائل هستند برای بهبودی و رفاه کلی شما بسیار مهم است.
بله، شریک زندگی شما دست و پا میزند، و آنها طلسم را روشن میکنند تا احساس بدی در شما ایجاد کنند. به خاطر داشته باشید که چرا این کار را انجام میدهید. شما ذخایر خودشیفته را قطع میکنید و اولین قدم شجاعانه را برای خلاصی از زندگی خود از شر سوء استفادههای خودشیفته برمیدارید. زیرا این همان چیزی است که در اعماق وجود دارد.
شما لیاقت خیلی بیشتر از این را دارید
هنگامی که با یک خودشیفته در ارتباط هستید، احتمالاً در سطحی مورد سوء استفاده قرار میگیرید. فریبهای مداوم، شما را به پایین میکشاند، مجبور میکنید چیزها را همانطور که آنها میخواهند ببینید، انزوا از دوستان و خانواده خود. سوء استفاده عاطفی است.
مطمئناً این رابطه عشق نیست. از کجا بدانیم؟ از آنجا که افراد خودشیفته قادر به همدلی نیستند، پس چگونه میتوانند مانند دیگران قادر به عشق ورزیدن باشند؟ آنها نمیتوانند.
این کلیدی است که به شما کمک میکند ببینید که باید ترک کنید. شما سزاوار این هستید که به روشی درست مورد محبت قرار بگیرید و لایق بهتری هستید.
قطع کردن ذخایر خودشیفتگی در ابتدا میتواند مانند بریدن قلب خود باشد. مهم نیست که چقدر بخواهید کسی را ترک کنید و احساس بهتری داشته باشید، باز هم در اعماق وجود او را دوست دارید. اما این را امتحان کنید، و در عرض چند روز شاهد انتقال قدرت از خودشیفته به دستان خودتان خواهید بود!
0 Comments