معمولا وقتی صحبت از بازیهای ویدئویی میشود, چند تصور غلط و چند تصور منطقی به ذهن آدمها (بخصوص پدر و مادرها) خطور میکند. تصوراتی مثل خشونت در بچهها, اسراف وقت و پول, پیامهای اخلاقی غلط, ضعیف شدن ارتباطات اجتماعی و غیره. حقیقت قضیه این است که انسانها به شدت علاقه به سطحینگری در همهی موضوعات و مشکلات دارند. خیلی راحت است که بگوییم دلیل اصلی قاتل شدن نوجوانان آمریکایی, جدیدترین نسخه بازی Call of Duty است. و یا دلیل اصلی بد خلق شدن کودکانمان باختن در بازی Dark Souls و پرتاب دسته کنسول است (تجربه شخصی….قضاوت نکنید لطفاً!), و یا حتی عکس قضیه, اینکه کورکورانه فکر کنیم بازیهای ویدئویی کاملترین نوع هنر هستند و هیچ ایرادی ندارند. اگر بخواهیم درباره موضوع خاصی نظر درست و دقیقی داشته باشیم, باید جنبههای مختلف آن را بررسی کنیم و همچنین, اطلاعات کافی درباره آن داشته باشیم. مقالات زیادی در اینترنت وجود دارند که بدون پرداختن به جزئیات بازیهای ویدئویی, نظر کارشناسانه خود را میدهند. بعد از مواجه شدن با این حقیقت که نظرات اکثر مردم در رابطه با این موضوع به صورت رادیکالی است, بنده تصمیم گرفتم که دیدگاه خود را به اشتراک بگذارم.
در این مقاله, بنده سعی میکنم دو جنبه منفی و دو جنبه مثبت درباره بازیهای ویدئویی به شما ارائه بدهم. این نکته را هم در نظر داشته باشید که بعضی از نظرات درباره این موضوع, در مقالاتی دیگر در همین سایت و مقالات دیگری در سایتهای مختلف ذکر شدهاند. پس بنده سعی خواهم کرد که ایدهها و نظرات جدیدی را به اشتراک بگذارم.
فهرست
نکات منفی
1) بازیهای ویدئویی Free to Play و خرجهای بالای آنها
بله! شاید شنیدنش عجیب باشد. یکی از دستههای معروف بازیها, بازیهای مجانی است. بازیهایی مثل Fortnite یا League of Legends نیازی به خرید ندارند. این تصور که کمپانیها با مجانی کردن بازیهای خود باید دنبال راههای دیگری برای پول درآوردن باشند, کاملا منطقی است. ولی مشکل از آنجا شروع میشود که بازیکنان جوان تر یا کم تجربه تر هزینههای هنگفتی را خرج خرید آیتمهای مختلفی مثل اسکین یا اسلحه یا پول درون بازی میکنند. یک مثال دیگر هم بازی موبایل Clash of Clans است که اگر یادتان باشد وقتی که این بازی معروف شد, اشخاص زیادی پول خود را خرج خرید Gemهای این بازی میکردند. به این خریدهای درون بازی Microtransaction گفته میشود که حتی کمپانیهای بزرگ بازی سازی مثل EA و Activision در بازیهای خود (که مجانی هم نیستند) آنها را قرار دادهاند. اگر کودکتان را در حال بازی این گیمها دیدید, مراقب کارت بانکی خود باشید!
2) بازیهای ویدئویی آنلاین و مشکل عظیم Toxicity
آنلاین بازی کردن با دوستان, یکی از لذتبخشترین جنبههای گیمینگ محسوب میشود. این ایده که شما همزمان با تعداد زیادی از بازیکنان دیگر در سراسر دنیا مشغول بازی هستید, واقعاً شگفتانگیز است و تا قبل از لانچ سرویس XBOX LIVE این ایده خیلی باب نشده بود. هرچند بازیهای دیگری در دهه 90 میلادی بودند که Multiplayer آنلاین داشتند. برای مثال میتوان از بازی معروف StarCraft نام برد. همانقدر که بازی آنلاین رقابتی و لذت بخش است, بازیکنان آن اکثرا آدمهای با تربیت و با اخلاقی نیستند! البته اینجا باید ذکر کنم که شخصا خودم خیلی در این قضیه بیگناه نیستم, چونکه بارها با پلیرهای هموطن و انگلیسی زبان به دعوای کلامی افتادهام! اکثر اوقات بقیه دعوا را شروع کردند, بعضی اوقات هم بندهی حقیر!
اگر میخواهید با آرامش روان بازی کنید و نگذارید توهین بقیهی پلیرها روز شما را خراب کند, یا باید شخصیتی بسیار قوی داشته باشید, یا میکروفون همهی بازیکنان را میوت کنید (که اینکار طبیعت بازی آنلاین را از بین میبرد). همیشه این جمله طلایی را به یاد داشته باشید: این فقط یک بازی است!
نکات مثبت
1) یاد گرفتن زبان انگلیسی, تاریخ, ادبیات, افسانهها و بسیاری از درسهای دیگر
یکی از معروفترین فرنچایزهای گیمینگ, سری Assassin’s Creed میباشد. هر نسخه از این سری, در یک بازه تاریخی خاصی اتفاق میافتد و داستان و دنیای بازی درباره آن دوره است. چندی پیش, در یوتوب ویدئویی پست شده بود با عنوان “دو مهندس, معماری بازیهای Assassin’s Creed Unity و Assassin’s Creed Origins را قضاوت میکنند”. داستان Unity مربوط به قرن هجدهم میلادی در پاریس است. زمانی که مهندسان ساختمانها و فضای کلی بازی را مشاهده کردند, به شگفت آمدند! معماری بازی به حدی زیبا و دقیق بود که یکی از مهندسان گفت “ماکتهایی که برای کلیسای نوتردام در دانشگاه میساختند, به این اندازه جزئیات نداشتند!”. این بازی به حدی کلیسای نوتردام را خوب طراحی کرده است که معماران کنونی برای بازسازی دوباره این کلیسا که در سال 2019 بر اثر آتشسوزی نابود شد, از این بازی کمک گرفتهاند!
موردی که اشاره شد, فقط یکی از میلیونها موضوعاتی بود که بازیهای ویدئویی بهخوبی میتوانند به ما یاد بدهند. از یاد گرفتن درباره حماسههای یونانی و اسکاندیناوی گرفته, تا تنشهای سیاسی آمریکا و شوروی در جنگ سرد, بازیهای ویدئویی سرشار از اطلاعات سودمند و مفید هستند. اگر بخواهم یک مثال شخصی بزنم, دوست دارم درباره بازی Skyrim حرف بزنم. در یازده سالگی, وقتی که این بازی را شروع کردم, دیالوگهای بازی را اصلا متوجه نمیشدم. وقتی که بازی را تموم کردم, توانایی من در زبان انگلیسی کامل شده بود!
2) زیبایی غرق شدن در یک دنیای خیالی
بازیهای ویدئویی دو جنبه از مغز ما را ارضاء میکنند. اولین جنبه را من به اسم Monkey Brain به معنای ذهن میمونی شناسایی میکنم. این همان جنبه ایست که با انجام دادن کارهای کوچکی در بازی مثل گرفتن کیل در مسابقه آنلاین یا بدست آوردن یک آیتم با ارزش در بازیهای نقش آفرینی, دوپامین ترشح میکند و به گونه ای, یک نوع رضایت و شادی فوری برای مغز ایجاد میکند. هرچند که این رضایت شاید تنها دلیل بازی کردن برای عدهای از گیمرها باشد, بخش دیگری نیز وجود دارد که خیلیها دربارهی آن نمیدانند. بگذارید توضیح بدهم.
بعضی از گیمها بدون داشتن گیمپلی خوب, باز هم توانایی به شگفت آوردن بازیکنان را دارند. یکی از آنها بازی What Remains of Edith Finch است که برای تمام کردن آن فقط به دو ساعت و نیم زمان نیاز دارید! ولی بعد از اتمام آن… دوست ندارم داستان زیبای بازی را اسپویل کنم. باید خودتان آن را تجربه کنید!
بازیهای دیگری هستند که فقط با راه رفتن در دنیای خیالی آنها میتوانید خستگی یک روز درسی یا کاری را از بدن خارج کنید. بازیهایی مثل Red Dead Redemption 2 یا The Witcher 3 از این دسته هستند.
بازیهایی وجود دارند که فقط داستان آنها میتواند شما را به وجد بیاورد. بازیهایی مثل The Last of Us یا Bioshock یا The Walking Dead (بله! این گیم که احتمالا فکر میکردید فقط یک سریال به نامش وجود دارد, از خیلی از فیلمها و سریالها بهتر است!).
موسیقی یا Soundtrack بعضی از بازیها هم از اکثر آثار معروف بهتر هستند. حتما پیشنهاد میکنم Soundtrack بازیهای Hades و Undertale و Journey را گوش بدهید. پیشنهاد شخصی من دو قطعه به نامهای The Wolven Storm و Lament of Orpheus است.
نتیجه گیری
حرفهای زیادی درباره ی زیبایی بازیهای ویدئویی وجود دارد که درون این مقاله نمیگنجند. اگر عمر کفاف دهد, در آینده مقالات بیشتری درباره جزئیات بیشتر دنیای گیمینگ خواهم نوشت.
بازیهای ویدئویی, یکی از رایج ترین راههای گریزگری (فرار از واقعیات) است. خیلی از گیمرها, برای اینکه از مشکلات زندگی برای مدت کوتاهی فرار کنند, به بازی روی میآورند.
جی. آر. آر. تولکین, بزرگترین نویسنده ژانر فانتزی, جملهی زیبایی دربارهی گریزگری گفته است: “فانتزی گریزگری است, و این به تنهایی خود شکوهمند است. اگر سربازی در اسارت دشمن باشد, آیا ما فرار را وظیفه او نمیپنداریم؟ اگر ما آزادی روح و ذهن را باارزش میدانیم, اگر ما جنگجویان آزادی هستیم, پس وظیفهی آشکار ما فرار است و اینکه تا جایی که میتوانیم, مردمان بیشتری را با خود ببریم!”
اون دو تا soundtrack ای که معرفی کردی گوش کردم .جالب بودن
آهنگ Good riddance از Hades هم گوش کنین. عالیه.
آقا ولی خدایی بازی ها مخصوصا اونایی که دوئل طورن، تاثیر زیادی تو عصبی شدن دارن. ولی کلی هیج جوره نمیشه بازی ها رو کنار گذاشت.
فقط اونجایی که عصبی میشن میان تو پیوی میگن : اگه جرئت داری بیا 1v1
اکثر ما تجربهی پرتاب دستهی کنسول را داریم :)) مقالهی بسیار جالبی بود. ممنونم..
مرسی بابت نظرت. البته الان دسته خیلی گرون شده باید حواسمون باشه.
مقاله بسیار پرمحتوا و جالبی بود توصیه میکنم بخوانید
مچکرم بسیار