مونالیزا، گرنیکا، شب پر ستاره و بسیاری دیگر؛ همه این تابلوها مظهر عظمت تاریخ هنر هستند و همینطور معروف ترین نقاش هایی که این شاهکارها را با جان و دل خلق کردهاند. در اینجا لیستی از 15 نقاش مشهور تاریخ (بدون ترتیب خاصی) را برایتان گردآوری کردهایم و سبک های نقاشی آنها را نیز بررسی کردهایم.
از زمان نقش نگارههای هنری غارهای باستانی تا موزههای امروزی، جادوی نقاشی در طول زمان همیشه زنده بوده است. دنیای جذاب هنر از جنگها و بلایا جان سالم به در برده است. تاریخ عملاً از طریق این آثار هنری زندگی کرده است، بدون اینکه حتی اندکی کهنه شود. اولین نقاشی که چشمان ما را به وجد آورد حدود 40000 سال پیش ساخته شد! بنابراین، اشتباه نیست که دنیای نقاشی را یکی از قدیمیترین چیزهای باقی مانده در این سیاره بنامیم.
دلیل اصلی برجسته شدن هنر ارتباطی است که میتواند با بدن، روح و ذهن ما برقرار کند و باعث میشود که دنیا و تمام عواطف موجود در آن، احساس شوند. این احساس تخیل، تفکر و اعمال را تحریک میکند و ما را به زمان و دنیای متفاوتی میبرد. این سفر که از چشمان ما شروع میشود و به ذهنمان راه مییابد، باعث میشود که قدر هنر نقاشی را بدانیم.
برخی از معروف ترین نقاش ها در قلب ما جاودانه شدهاند. آنها توانستند به ما نشان دهند که دستان ما چقدر میتوانند زیبایی خلق کنند. هنرمندان بیشماری هستند که به خاطر تلاشهایشان برای زنده نگه داشتن این هنر به یادگار ماندهاند. در این مقاله در حالی که روی چند هنرمند بزرگ تمرکز میکنیم، خواهیم فهمید که چرا هنوز درباره آنها صحبت میکنیم و هنوز بر سر زبانند.
فهرست
وینسنت ون گوگ (Vincent Van Gogh)
تاریخ تولد: 30 مارچ 1853
تاریخ مرگ: 29 جولای 1890
زادگاه: زوندارت، هلند
سبک هنری: نقاشی رنگ روغن، نقاشی آبرنگ
سبک نقاشی: پست-امپرسیونیسم
چه چیزی او را به یکی از نقاشان مشهور تبدیل کرد؟
او در بیش از یک دهه حدود 2100 اثر هنری از جمله حدود 860 نقاشی رنگ روغن خلق کرد که بیشتر آنها مربوط به دو سال آخر زندگی او هستند.
ون گوگ، نقاش هلندی، از شب پرستاره تا خودنگارهاش، مرحله جدیدی از نقاشی را آغاز کرد. رنگ چشمگیر، قلم موی تاکیدی، و فرمهای خطی کار او به شدت بر جریان اکسپرسیونیسم در هنر مدرن تأثیر گذاشت.
اقامت وینسنت ون گوگ در لاهه در طول سالهای 1882 و 1883 نشان داد که این 2 سال دورهای پربار در زندگی او بود که در آن همچنان به پیشرفت تکنیک خود و کشف موضوعات مشابه و در عین حال تازه ادامه داد. پس از مرگ پدرش و یک رابطه عاشقانه شکست خورده، پیشرفت هنری او پسزمینهای تیره و تار به خود گرفت. با این حال، این مانع از رشد بیشتر او نشد.
توانایی به تصویر کشیدن حرکت در شب پرستاره از طریق ضربات قلم مو باعث می شود تا مهارتهای او را پیش از زمان درک کنیم. دنیای سایهها و بافت توسط او جان تازهای گرفتند. متاسفانه پس از تسلیم شدن به بیماری روانی، دستانش قلم مو را رها کرد. او میراثی را در قالب معجزات زنده بر روی این سیاره از خود به جای گذاشت. اینها زنده خواهند ماند تا جادویی را که دستان او در دست داشت به ما یادآوری کنند.
پابلو پیکاسو (Pablo Picasso)
تاریخ تولد: 25 اکتبر 1881
تاریخ مرگ: 8 آوریل 1973
زادگاه: مالاگا، اسپانیا
سبک هنری: نقاشی رنگ روغن، نقاشی کلاژ
سبک نقاشی: کوبیسم، سوررئالیسم
چه چیزی او را به یکی از نقاشان مشهور تبدیل کرد؟
او که بیش از همه با کوبیسم پیشگام همراه بود، در کنار ژرژ براک، کلاژ را نیز اختراع کرد و سهم عمدهای در نمادگرایی و سورئالیسم داشت.
او نه تنها یکی از معروف ترین نقاش ها است، بلکه یک مجسمهساز، چاپگر، هنرمند سرامیک، هنرمند قلمزنی و نویسنده نیز بود. در سن 13 سالگی برای تحصیل در دانشکده هنرهای زیبا در بارسلون و بعداً به معتبرترین موسسه هنری اسپانیا در مادرید رفت. پیکاسو سفر هنری خود را با لمس رنگی خاص آغاز کرد. به دلیل علاقه او به سایههای آبی در طول دهه 1900، این دوره به عنوان دوره آبی پیکاسو نامیده شد. دوره آبی به دنبال دوره رز، دوره کریستال آمد.
آنچه پیکاسو در نقاشی خود به نمایش گذاشت، مفاهیم نئوکلاسیک و سوررئالیسم بود. نقاشیهایی مانند دهقانان در خواب و سه رقصنده به عنوان نمونههای مؤثری به چشم میخورند. حتی با این نوآوریها، پیکاسو چندین سال در فقر شدید زندگی کرد. برای اینکه خودش را گرم نگه دارد مجبور شد تعدادی از نقاشیهایش را هم بسوزاند.
پابلو پیکاسو بهعنوان یکی از بزرگترین تأثیرات بر روند هنر قرن بیستم، اغلب سبکهای مختلف را با هم ترکیب میکرد تا تفسیرهای کاملاً جدیدی از آنچه میدید خلق کند. او نیروی محرکهای در توسعه کوبیسم بود و کلاژ را به سطح هنرهای زیبا رساند.
لئورنادو داوینچی (Leonardo Da Vinci)
تاریخ تولد: 14 آوریل 1452
تاریخ مرگ: 2 می 1519
زادگاه: وینچی، جمهوری فلورانس (ایتالیای امروزی)
سبک هنری: نقاشی رنگ روغن، طراحی
سبک نقاشی: رنسانس والا
چه چیزی او را به یکی از نقاشان مشهور تبدیل کرد؟
داوینچی که از معروف ترین نقاش های دنیاست، یک دانشمند ایتالیایی دوره رنسانس بود که زمینههای مورد علاقهاش شامل اختراع، طراحی، نقاشی، مجسمه سازی، معماری، علوم، موسیقی، ریاضیات، مهندسی، ادبیات، آناتومی، زمین شناسی، نجوم، گیاه شناسی، دیرینه شناسی و نقشه برداری بود.
با صحبت از داوینچی، ما نه تنها به شاهکارهای او در هنر، بلکه در علم و تدریس نیز برمیخوریم. او عملاً در هر شاخهای که ورود میکرد، سهیم بود و حرفی برای گفتن داشت. کاوش هنری او در جوانی با شاگردی زیر نظر یک هنرمند مجسمه ساز کاردرست آغاز شد. این کارآموزی آغاز یک سفر بزرگ بود. او نیز مانند همتایان خود، کار خود را با تمرکز بر هنر مذهبی آغاز کرد. او در کار خود، مریم مقدس و مسیح را در مرکز صحنه نگه میداشت.
در زمان اقامت خود در میلان، “باکره صخرهها” را نقاشی کرد که یک محراب به ارتفاع شش فوت بود. لئوناردو شروع به آزمایش یک تکنیک منحصر به فرد برای ترکیب لبههای اجسام کرد. این تکنیک خاص یک اثر دودی به نام sfumato داد.
او یاد گرفت که از رنگهای روغنی به جای رنگهای آبی استفاده کند، زیرا با اثربخشی بسیار بیشتری ترکیب میشوند. پس از آن تابلوی “شام آخر” را با رنگ روغن کشید. این اثر هنری لقب یک افسانه را برای داوینچی به ارمغان آورد. وقتی از این هنرمند صحبت میکنیم، چگونه میتوانیم از بزرگترین پرتره تمام دوران، مونالیزا، یاد نکنیم.
مونالیزا هنوز هم یکی از بهترین آثار هنری تمام دوران محسوب میشود. به دلیل جنبه «لبخند اسرارآمیز» به عنوان تابلویی پیچیده و اسطورهای تلقی میشد. توانایی او در به تصویر کشیدن یک زن خانه دار ساده، مونالیزا، به عنوان یک اغواگر مرموز، به دلایل موفقیت او میافزاید.
کلود مونه (Claude Monet)
تاریخ تولد: 14 نوامبر 1840
تاریخ مرگ: 5 دسامبر 1926
زادگاه: پاریس، فرانسه
سبک هنری: نقاشی رنگ روغن
سبک نقاشی: امپرسیونیسم
چه چیزی او را به یکی از نقاشان مشهور تبدیل کرد؟
اصطلاح “امپرسیونیسم” از عنوان نقاشی او (Impression, Sunrise) گرفته شده است که در سال 1874 در اولین نمایشگاه مستقلی که توسط مونه و همکارانش به عنوان جایگزینی برای سالن پاریس برگزار شد به نمایش گذاشته شد.
اسکار کلود مونه روش عجیبی را برای تولید نقوش تکراری در این مجموعه ایجاد کرد. شاهکارهای او مانند کلیسای جامع روئن، گواهیهای معروفی هستند مانند هنرمندان دیگری که نقاشیهای محبوبشان بیشتر مناظر بود، استفاده مونه از امپرسیونیسم در آثارش باعث شهرت او شد. نقاشیهای خانگی او با تمرکز بر خانواده طبقه متوسط او در دنیای بوم برجسته بود.
“ساحل در سنت-آدرس” (1867) مثال روشنی از پیشرفت مونه به سمت سبک امپرسیونیستی ارائه میدهد. در تصاویر ساحل و دریا در سالهای 1865–1867، مونه آشکارا سعی نمیکرد صحنهای را که با جزئیات مورد بررسی قرار میگرفت، صادقانه بازتولید کند، بلکه تلاش میکرد تا تأثیری را که دید آرام و لحظهای ممکن است دریافت کند، در محل ثبت کند.
مونه همچنین از محیط اطراف خود به عنوان منبع الهام برای کارهای خود استفاده کرد. به عنوان مثال، نقاشیهای نیلوفر آبی از نیلوفرهای آبی اطراف خانه او الهام گرفته شده است. مفهوم پذیرفتن فضا در دنیای نقاشی جدید بود.
رامبرانت ون راین (Rembrandt Van Rijn)
تاریخ تولد: 15 جولای 1606
تاریخ مرگ: 4 اکتبر 1669
زادگاه: لیدن، هلند
سبک هنری:
سبک نقاشی: باروک، دوران طلایی هلند
چه چیزی او را به یکی از نقاشان مشهور تبدیل کرد؟
رامبرانت هارمنزون ون راین یک طراح، نقاش و چاپگر هلندی بود. او که استادی مبتکر و پرکار در سه شاخه هنری است، به طور کلی یکی از بزرگترین هنرمندان تجسمی و معروف ترین نقاش ها در تاریخ هنر جهان و مهمترین در تاریخ هنر هلند به شمار میرود.
رامبرانت، چاپگر هلندی، در هنر و همچنین در داستان سرایی به عنوان یک پیشگام شناخته شد. او در قرن هفدهم به عنوان نقاش نورها و سایهها شناخته میشد. نقاشیهای شگفت انگیز او معنای جدیدی به ژانر رئالیسم در نقاشیها بخشید. برخی از منتقدان ادعا کردند که او زشتی را بر زیبایی ترجیح میدهد.
“دیده بان شب” و “عروس یهودی” برخی از آثار هنری بودند که او را به عنوان یک هنرمند درخشان معرفی کردند. سالهای اولیه نقاشی او عمدتاً از پرتره تشکیل شده بود. با این حال، با گذشت زمان، این کاهش یافت.
او به سمت ژانر سلف پرتره رفت. چهره او سوژه اصلی خودش شد. رویکرد او به ترکیببندی و ارائهاش از فضا و نور – مانند کار با کانتور، فرم و رنگ، قلمزنیاش و (در طراحیها و حکاکیهایش) برخورد او با خط و لحن – به تدریج (یا گاهی اوقات ناگهانی) انجام میشود. دگرگونی، حتی در یک اثر واحد.
رامبرانت همچنین نقاشیهای تاریخی، عمدتاً صحنههای کتاب مقدس را ساخت. تعدادی از این آثار، به شکل گریسیل (نوعی سبک نقاشی که در آن تصاویر برجسته به نظر میرسند) بودند که ظاهراً با مجموعهای از چاپهای جاهطلبانه در ذهن انجام شدهاند که در کنار هم قرار بود مجموعهای به نام Passion را تشکیل دهند. اما سوابق مذهبی او هنوز مشخص نیست. یکی دیگر از جنبه های نبوغ رامبراند توجه شدید و محبت آمیزی است که او با آن جهان اطراف خود را مشاهده میکرد.
او در نقاشیهای خود از زنان و کودکان و حیوانات و مناظر، درک قوی از جزئیات مهم نشان داد، اما او این تأثیرات را با آزادی و صرفهجویی فوقالعاده مورد توجه قرار داد. اعتقاد بر این است که او در فقر مرده است. با این وجود، میراث او برای ایجاد افتخار برای جامعه هلندی زنده مانده است.
میکل آنژ (Michelangelo)
تاریخ تولد: 6 مارس 1475
تاریخ مرگ: 18 فوریه 1564
زادگاه: کاپرز، جمهوری فلورانس (توسکانی، ایتالیای امروزی)
سبک هنری: نقاشی رنگ روغن، نقاشی روی دیوار
سبک نقاشی: رنسانس والا
چه چیزی او را به یکی از نقاشان مشهور تبدیل کرد؟
میکل آنژ دی لودوویکو بووناروتی سیمونی اولین هنرمند غربی بود که زندگینامه او در زمان حیاتش منتشر شد. در واقع دو بیوگرافی در زمان حیات او منتشر شد. میکل آنژ در طول زندگی خود اغلب Il Divino (“الهی یا ملکوتی”) نامیده میشد.
پس از موفقیت نقاشیهایی مانند “ماجرای کوپید خفته”، او به رم نقل مکان کرد. پس از سالها شهرت و محبوبیت، میکل آنژ یک بار دیگر به فلورانس برگشت، جایی که کلیسای جامع فلورانس به او مأموریت داد تا مجسمه داوود را بسازد.
این مجسمه ساز مشهورترین مجسمه ساز جهان شد و هنوز هم جایگاه خود را به عنوان یک اثر هنری بزرگ دارد. این دستان بزرگ اوست که نقاشی سقف کلیسای سیستین را نیز تکمیل کرد. او توسط حاکمان و پاپهای مختلف ایتالیایی برای مجسمه سازی و نقاشیهای حیرت انگیز استخدام شد.
او هنر نقاشی دیواری را پس از یاد گرفتن آن از بزرگان خود به کار گرفت. این، به ویژه، مسیر حرفهای او را تغییر داد زیرا شهرت زیادی برای او به ارمغان آورد. او به بدن انسان علاقه خاصی داشت و آن را بازنمایی فیزیکی روح میدانست. روند تفکر منحصر به فرد او را میتوان از نقاشی هایش در کلیسای سیستین مشاهده کرد.
حتی در دوران رنسانس والا، او ازدواجی بین کلیسای کاتولیک و اساطیر یونان را به تصویر میکشد. او اغلب از افرادی که طرحهای او را میدزدیدند عصبانی میشد. بنابراین، به شدت از طرح های خود محافظت میکرد.
سالوادور دالی (Salvador Dali)
تاریخ تولد: 11 می 1904
تاریخ مرگ: 23 ژانویه 1989
زادگاه: کاتالانیا، اسپانیا
سبک هنری: نقاشی رنگ روغن
سبک نقاشی: کوبیسم، دادائیسم، سوررئالیسم
چه چیزی او را به یکی از نقاشان مشهور تبدیل کرد؟
دالی که از معروف ترین نقاش های تاریخ است، بیش از 1500 نقاشی در دوران حرفهای خود خلق کرد. علاوه بر تولید تصویرسازی برای کتابها، لیتوگرافیها، طرحهایی برای صحنهها و لباسهای تئاتر، تعداد زیادی طراحی، دهها مجسمه، و پروژههای مختلف دیگر، از جمله یک فیلم کوتاه انیمیشن برای دیزنی نیز ساخت. او همچنین در سال 1965 با کارگردان جک باند همکاری کرد و فیلمی با عنوان دالی در نیویورک ساخت.
هنرمند اسپانیایی و نماد سوررئالیسم، سالوادور دومینگو فیلیپه جاسینتو دالی دومنچ، شاید بیشتر به خاطر نقاشی ساعتهای ذوبشدهاش، “تداوم حافظه”، شناخته شده است. به غیر از نقاشیهایش، او به خاطر سبیلهای منحصر به فردش بسیار محبوب بود.
از همان دوران کودکی، دالی تشویق شد تا هنر خود را تمرین کند و در نهایت به تحصیل در آکادمی در مادرید ادامه داد. در دهه 1920، او به پاریس رفت و با هنرمندانی مانند پیکاسو، ماگریت و میرو شروع به تعامل کرد که منجر به اولین مرحله سوررئالیستی دالی شد.
آزمایشهای اولیه او شامل نقاشیهای رنگ روغن از کلاژهای کوچک از تصاویر رویایی او است. آثار او از یک تکنیک کلاسیک دقیق، تحت تأثیر هنرمندان رنسانس، با فضای «رویای غیر واقعی» که او با شخصیتهای توهمآمیز عجیب خلق کرده بود، در تضاد بود.
سالوادور دالی سبکهای مختلفی از هنر را از امپرسیونیسم، پوینتیلیسم، فوتوریسم، پیوریسم، کوبیسم و نئوکوبیسم تجربه کرد. او سعی کرد این سبکهای هنری را بداهه بسازد، اما این باعث شهرت او نشد. در سوررئالیسم بود که دالی سرانجام روشی برای بیان تخیل خود و جلب توجه دنیای هنر پیدا کرد.
در اوایل دهه 1930، دالی روش انتقادی پارانویا را توسعه داد، که به عنوان مهم ترین کمک او به سوررئالیسم در نظر گرفته می شود. این تکنیکی بود که از طریق آن هنرمند تلاش کرد تا از طریق تفکر غیرمنطقی سیستماتیک و یک حالت پارانوئیدی خودساخته به ضمیر ناخودآگاه خود نفوذ کند. این نقاش مشهور و اسطوره سورئالیسم در سال 1989 بر اثر نارسایی قلبی دار فانی را وداع گفت. او به عنوان یک هنرمند مرموز با ذهنی نوآور شناخته میشود.
یوهانس ورمیر (Johannes Vermeer)
تاریخ تولد: اکتبر 1632
تاریخ مرگ: دسامبر 1675
زادگاه: دلف، جمهوری هلند
سبک هنری: نقاشی رنگ روغن
سبک نقاشی: باروک
چه چیزی او را به یکی از نقاشان مشهور تبدیل کرد:
آثار ورمیر تا دو قرن پس از مرگ او تا حد زیادی توسط مورخان هنر نادیده گرفته شد. تعدادی منتخب از خبرهها در هلند از کار او قدردانی کردند، با این حال، بسیاری از آثار او به هنرمندان شناخته شدهتری مانند متسو یا میریس نسبت داده میشد.
یوهانس ورمیر، هنرمند هلندی که نقاشیهایی را خلق کرد که از محبوبترین و مورد احترام ترین تصاویر در تاریخ هنر هستند. اگرچه تنها حدود 36 نقاشی از او باقی مانده است، اما این آثار کمیاب از بزرگترین گنجینههای بهترین موزه های جهان هستند.
ورمیر کار خود را در اوایل دهه 1650 با نقاشی صحنههای کتاب مقدس و اسطورهای در مقیاس بزرگ آغاز کرد، اما بیشتر نقاشیهای بعدی او – نقاشیهایی که بیشتر به خاطر آنها شهرت دارد – صحنههایی از زندگی روزمره را در محیطهای داخلی به تصویر میکشند. این آثار به دلیل خلوص نور و فرم خود قابل توجه هستند، ویژگیهایی که حسی آرام و بی انتها از وقار را منتقل میکنند.
ورمیر همچنین مناظر شهری و صحنه های تمثیلی را نقاشی میکرد. زندگی اولیه او شامل بزرگ شدن در کنار بافندگان و آبجوسازی ها بود. اطلاعات زیادی در مورد تصمیم او برای شروع نقاشی در دست نیست. او دروس هنر خود را از انجمن سنت لوک آموخت، اما هویت یا سبک هنری آنها همچنان یک راز باقی مانده است.
او مانند بسیاری دیگر از معروف ترین نقاش ها از اشیاء زندگی روزمره در نقاشیهایش استفاده میکرد. او در هنر فضاهای داخلی پر از نور تسلط داشت. “دختری با گوشواره مروارید” از مشهورترین آثار هنری او است. رنگها و رنگدانهها عناصر کلیدی در نقاشیهای او بودند. به دلیل برتری در آنها، او عنوان “استاد نور” را به دست آورد. با این حال، دنیای روشن و رنگارنگ او در نظر او یک آرزو بود.
ادوارد مانک (Edvard Munk)
تاریخ تولد: 12 دسامبر 1863
تاریخ مرگ: 23 ژانویه 1944
زادگاه: ادلزبروک، نروژ
سبک هنری: نقاشی رنگ روغن، طراحی با مداد
سبک نقاشی: اکسپرسیونیسم، سمبولیسم
چه چیزی او را به یکی از نقاشان مشهور تبدیل کرد؟
هنگامی که مانک درگذشت، آثار باقی مانده او به موزه مانک که در شهر توین (اسلو، نروژ) ساخته شده بود (در سال 1963 افتتاح شد) به وصیت گذاشته شد. این موزه مجموعهای از حدود 1100 نقاشی، 4500 طراحی و 18000 چاپ را در خود جای داده است که وسیع ترین مجموعه آثار او در جهان است.
ادوارد مانک به عنوان یکی از معروف ترین نقاش های جهان است که در نروژ متولد شد، اکسپرسیونیست و چاپگر شناخته شده است. در اواخر قرن بیستم، او نقش بزرگی در اکسپرسیونیسم آلمانی و شکل هنری که بعدها به دنبال داشت، ایفا کرد. اضطراب شدید ذهنی او در بسیاری از قطعاتی که او خلق کرده بود، مشخص است. ادوارد مانک در سال 1863 در نروژ به دنیا آمد و در کریستینیا (امروزه به نام اسلو شناخته می شود) بزرگ شد. او به خودی خود با نقاشان و هنرمندان مشهور ارتباط داشت.
اکثر آثاری که ادوارد مانک خلق کرد، به عنوان نمادگرایی شناخته میشد. این عمدتاً به این دلیل است که نقاشیهایی که او میکشید، بر نمای داخلی اشیاء، بر خلاف نمای بیرونی و آنچه که چشم میتوانست دید، متمرکز بود.
نقاشان نمادگرا معتقد بودند که هنر باید یک احساس یا ایده را منعکس کند نه اینکه جهان طبیعی را به شیوهای عینی و شبه علمی که توسط رئالیسم و امپرسیونیسم تجسم یافته است، بازنمایی کند.
سبک اصلی خود مانک در حدود سال 1892 متبلور شد. استفاده روان و پرپیچ و خم از خط در نقاشیهای جدید او. از معروف ترین نقاشی های او میتوان به نقاشیهای “عشق” و “مرگ” اشاره کرد که تحت عنوان فریز زندگی به نمایش گذاشته شده است. The Voice و The Kiss چند نمونه دیگر هستند. مانک به طور موثر موضوع رنج ناشی از عشق را لمس کرد. حتی آثار او نیز این موضوع خاص را به تصویر میکشد.
خروجی عظیم مانک از هنر گرافیک – متشکل از حکاکیها، نقاط خشک، سنگ نگارهها و حکاکیهای چوبی – در سال 1894 آغاز شد. جذابیت اصلی برای او در چاپ این بود که او را قادر میساخت پیام خود را به تعداد بسیار بیشتری از مردم منتقل کند، در عین حال فرصتهای هیجان انگیز را نیز برای آزمایش در اختیار او قرار میداد.
رافائل (Raphael)
تاریخ تولد: 28 مارس 1483
تاریخ مرگ: 23 ژانویه 1944
زادگاه: اوربینو
سبک هنری: نقاشی رنگ روغن
سبک نقاشی: رنسانس والا
چه چیزی او را به یکی از نقاشان مشهور تبدیل کرد؟
بسیاری از آثار او در کاخ واتیکان یافت میشوند، جایی که اتاقهای نقاشیشده رافائل مرکز و بزرگترین اثر دوران حرفهای او بودند. شناخته شده ترین اثر او “مدرسه آتن” در واتیکان است.
رافالو سانزیو دا اوربینو، یکی از چهرههای برجسته کلاسیک گرای رنسانس والای ایتالیا، بیشتر به خاطر «مادونا» از جمله مدونای سیستین، و برای ترکیببندیهای بزرگش در کاخ واتیکان در رم شناخته میشود. پدر رافائل نقاش دوک اوربینو بود. او تکنیکهای اولیه نقاشی را به رافائل جوان آموزش داد و او را در دربار دوک اوربینو با اصول فلسفه اومانیستی آشنا کرد.
در بسیاری از اولین آثار او، از زرده تخم مرغ استفاده میشد – مخلوطی که در بین هنرمندان این دوره از جمله پروجینو رایج بود. با این حال، زمانی که رافائل در رم اقامت گزید، تمام نقاشیهای رافائل به طور کامل با رنگ روغن اجرا شد.
به نظر میرسد رافائل رنگ روغن را از قبل تجربه کرده بود، شاید برای دستیابی به عمق بیشتر سایه و رنگهای غنیتر مرتبط با رنگ روغن، اما یکی دیگر از ملاحظات ممکن است این واقعیت باشد که بازبینی کار دستیارانش اگر با رنگ روغن کار کرده بودند راحت تر بود نسبت به زمانی که نقاشیهای دیواری را انجام میدادند. مرگ او غیرعادی و مرموز بود. او در جوانی بدون هیچ توضیحی در حین کار بر روی بوم درگذشت.
پیر آگوست رنوآر (Pierre-Auguste Renoir)
تاریخ تولد: 25 فوریه 1841
تاریخ مرگ: 3 دسامبر 1919
زادگاه: لیموگز، فرانسه
سبک هنری: نقاشی رنگ روغن
سبک نقاشی: امپرسیونیسم
چه چیزی او را به یکی از نقاشان مشهور تبدیل کرد؟
رنوآر اولین امپرسیونیستی بود که محدودیتهای بالقوه هنری مبتنی بر حس نوری و جلوههای نور را درک کرد. Diana the Huntress و La Grenouillère از جمله آثار معروفی بودند که شهرت او را به دست آوردند.
پس از سالها به عنوان یک نقاش مبارز، رنوآر به راه اندازی یک جنبش هنری به نام امپرسیونیسم در دهه 1870 کمک کرد. او در نهایت به یکی از محبوبترین هنرمندان زمان خود تبدیل شد. رنوار در خانوادهای صنعتگر به دنیا آمد. پدرش که خیاط بود و هفت فرزند داشت، در حدود سال 1845 با خانوادهاش به پاریس نقل مکان کرد.
رنوآر استعداد خود را در سنین پایین نشان داد. پدر و مادرش که به سرعت استعداد او را تشخیص دادند، او را در 13 سالگی به یک کارخانه چینی فرستادند تا در آنجا کار کند و در آنجا یاد گرفت که بشقابها را با دستههای گل تزئین کند.
شرایط رنوار را تشویق کرد تا آزادی و آزمایش جدیدی در سبک خود انجام دهد. یک عنصر کاملاً انسانی در کار او وجود دارد که او را متمایز میکند. رنوار هم به عشق خانوادگی و هم به مدهای روز نگاهی درخشان داشت، و تصاویر او از خانوادههای خوشپوش پاریسی، پلی از اهداف تجربیتر امپرسیونیسم به سوی جامعه هنری مدرن و طبقه متوسط ایجاد کرد.
راجا راوی ورما (Raja Ravi Verma)
تاریخ تولد: 29 آوریل 1848
تاریخ مرگ: 2 اکتبر 1906
زادگاه: کیلیمانور، هندوستان
سبک هنری: نقاشی رنگ روغن
سبک نقاشی: –
چه چیزی او را به یکی از نقاشان معروف تبدیل کرد؟
Raja Ravi Varma به دلیل توانایی وی در آشتی دادن زیبایی شناسی غربی با نمادنگاری هندی، به عنوان اولین هنرمند مدرن هندی در نظر گرفته میشود.
وارما یک نقاش و هنرمند مشهور هندی بود که یکی از بزرگترین نقاشان تاریخ هنر هند بود. Raja Ravi Varma به خاطر نقاشیهای شگفت انگیز خود، که عمدتاً در اطراف پوراناها (داستانهای اساطیری باستانی) و حماسههای بزرگ هندی – رامایانا و مهاباراتا- می چرخد، شناخته شده است.
راوی ورما یکی از معدود معروف ترین نقاش ها است که با تکنیکهای هنر دانشگاهی اروپا موفق به دستیابی به اتحادی زیبا از سنت هندی شد. این یکی از دلایلی است که وی به عنوان یکی از برجسته ترین در نظر گرفته میشود.
راجا راوی ورما کار خود را در سنین جوانی آغاز کرد و خیلی زود از آثار خود به رسمیت شناخته شد. در سال 1873 ، نقاشیهای وی نه تنها در یک نمایشگاه برجسته در وین به نمایش گذاشته شد، بلکه او نیز برای یکی از آثار خود جایزه گرفت.
ورما اولین هندی بود که از تکنیکهای غربی چشم انداز و ترکیب استفاده کرد و آنها را با موضوعات، سبکها و مضامین هندی سازگار کرد. او در سال 1873 به دلیل نقاشی “بانوی نیر” که موهای خود را تزئین میکرد، مدال طلای فرماندار را به دست آورد.
ورما مورد انتقاد شدید هنرمندان بعدی که محتوای کار او را تنها به صورت سطحی هندی میدیدند ، قرار گرفت زیرا با وجود به تصویر کشیدن مضامین اسطورهای هندی، او سبکهای غربی نقاشی را تقلید میکرد. رنگ روغن به عنوان یک مدیوم فقط معرفی میشد و بسیاری از افراد این تکنیک را بلد نبودند. راوی ورما با ملاقات یک نقاش مشهور هلندی، تئودور جانسون، که در راه دادگاه بود، با وی آشنا شد و این تکنیک را آموخت. در 2 اکتبر 1906، او شادیهای دنیوی را پشت سر گذاشت.
ال گرسو (El Greso)
تاریخ تولد: 1 اکتبر 1541
تاریخ مرگ: 7 آوریل 1614
زادگاه: هراکلیون، کرت
سبک هنری: نقاشی رنگ روغن
سبک نقاشی: تکلف گرایی
چه چیزی او را به یکی از نقاشان مشهور تبدیل کرد؟
ال گرسو به عنوان پیشرو اکسپرسیونیسم و کوبیسم در نظر گرفته میشود، در حالی که شخصیت و آثار وی منبع الهام بخش شاعران و نویسندگان مانند راینر ماریا ریلکه و نیکوس کازانتزاکیس بود.
ال گرسو احتمالاً یکی از معروف ترین نقاش های زمان خود تا به امروز که بیش از 500 سال از مرگ او میگذرد است. به دلیل مبهم بودن سبک او و این واقعیت که او یک نقاش معنوی مشهور در نظر گرفته شده بود، او یکی از تأثیرگذارترین و مشهورترین نقاشانی بود که زمینه را برای بسیاری از هنرمندان دیگر و همچنین بسیاری از اشکال هنری که خود دنبال میکرد، آماده کرد. وی که در کرت متولد شد، به نقاشی نمادین کمک کرد. او در ایتالیا زندگی کرد و دنیای گسترده هنر و نقاشی را کاوش کرد.
تمایل به دراماتیک کردن به جای توصیف کردن، کار نقاش را نشان میدهد، که از طریق انتخابهای جسورانه و غیر واقعی در رنگ بیان میشود و نکات برجسته در کنار طرح های تاریک و ضخیم ترکیب میشود.. کار ال گرسو همچنین به عنوان پیشرو اکسپرسیونیسم برای ارائه عاطفی از روشهایی که قبلاً بیان نشده بود، ذکر شده است.
گفته میشود که وی همچنین بر روی هنرمندان کوبیست، بخصوص پابلو پیکاسو، هم تاثیر داشته است؛ بخاطر روشی که نقاشیهای او فرمها و شکلهایی ورای سبک رئالیسم داشتند. وی در زمان اقامت در اسپانیا در سال 1614 درگذشت.
آمریتا شرگیل (Amrita Shergil)
تاریخ تولد: 30 ژانویه 1913
تاریخ مرگ: 5 دسامبر 1941
زادگاه: بوداپست، مجارستان
سبک هنری: نقاشی رنگ روغن
سبک نقاشی: –
چه چیزی او را به یکی از نقاشان معروف تبدیل کرد؟
نقاشیهای اولیه شرگیل تأثیر قابل توجهی از حالتهای غربی نقاشی را نشان میدهد ، به خصوص که در محافل بوهمیایی پاریس در اوایل دهه 1930 انجام میشود. نقاشی رنگ روغن او به نام “دختران جوان”در سال 1932، به موفقیت او منجر شد. این کار جایزههایی از جمله مدال طلا و انتخابات به عنوان همکار سالن بزرگ در پاریس در سال 1933 را برای او به ارمغان آورد.
امریتا شرگیل، یکی از معروف ترین نقاش ها که از پیشگامان جنبش مدرن در هنر هند بود. او که در مجارستان متولد شد، به عنوان یک نقاش هندی شهرت یافت. در هند، اولین تلاش شرگیل یافتن شیوهای از تعیین متناسب با موضوعات هندی وی بود. وی که به ویژه تحت تأثیر نقاشیهای دیواری غارهای آژانتا در غرب هند قرار داشت، سعی کرد زیبایی شناسی آنها را با تکنیکهای نقاشی رنگ روغن اروپا که در پاریس آموخته بود، تلفیق کند.
سبک او در تضاد مشخصی با معاصرانش بود. این اشتباه نخواهد بود که او را یک فعال فمینیسم بنامیم، زیرا او به طور معمول زندگی زنان روزانه در هند را در قرن بیستم به تصویر میکشید. اثر هنری معروف او به نام “سه دختر”گواهی بر این است.
تضاد بین رنگ صورت و لباسهای روشن آنها نمادین است. این امر همچنین آمریتا را به عنوان منشأ تغییر در دنیای هنر برای زنان در هندوستان قرار میدهد. شرگیل با سبک خاص خود و تأکید بر زنان، به “فریدا هندوستان” معروف شد.
او تنهایی سوژههای خود را به خوبی درک کرد زیرا حالات آنها بازتابی از خودش بود. به دلیل شرایط خانوادهاش، او در هر جایی از جهان زندگی میکرد و اغلب به دنبال حس تعلق خاطر به جایی بود. میراث شرگیل در سالهای اخیر رشد بزرگی کرده است. یونسکو، سازمان فرهنگی سازمان ملل متحد، سال 2013، یعنی صدمین سالگرد تولد شرگیل را سال بین المللی آمریتا شرگیل اعلام کرد.
هنری ماتیس (Henrie Matisse)
تاریخ تولد: 31 دسامبر 1869
تاریخ مرگ: 3 نوامبر 1954
زادگاه: فرانسه
سبک هنری: نقاشی رنگ روغن
سبک نقاشی: فاویسم، مدرنیسم، پست-امپرسیونیسم
چه چیزی او را به یکی از نقاشان مشهور تبدیل کرد؟
تسلط او بر زبان رسای رنگ و طراحی که در مجموعهای از آثاری که بیش از نیم قرن را در بر میگرفت، به نمایش درآمد، او را به عنوان یک چهره برجسته در هنر مدرن به رسمیت شناخت.
ماتیس یک هنرمند فرانسوی، رهبر گروه Fauve، یکی از معروف ترین نقاش های قرن بیستم، استاد استفاده از رنگ و فرم برای بیان احساسات بود.
ماتیس در یک خانواده متوسط به دنیا آمد، او بعد از تحصیلاتش شروع به وکالت کرد. با این حال، در سال 1890، در حالی که به آرامی از حمله آپاندیسیت بهبود می یافت، شیفته تمرین نقاشی شد. در سال 1892، پس از رها کردن حرفه وکالت، به پاریس رفت تا به طور رسمی در رشته هنر تحصیل کند. اولین معلمان او از نظر آکادمیک آموزش دیده و نسبتاً محافظه کار بودند. سبک اولیه خود ماتیس یک شکل متعارف طبیعت گرایی بود و او کپیهای زیادی را در تقلید از استادان قدیمیاش ساخت.
او همچنین بیشتر هنر معاصر، به ویژه هنر امپرسیونیستها را مطالعه کرد، و شروع به آزمایش کرد و به عنوان یک عضو شورشی در کلاسهای خود شهرت پیدا کرد. اگر کسی به دنبال الهام گرفتن خلاقانه است، نیازی به نگاهی فراتر از محصول هنری هنری ماتیس، یکی از بزرگان هنر مدرن ندارد. رقص و فاویسم بخش جدایی ناپذیر نقاشیهای او بودند. هنری در سال 1954 در نیس فرانسه درگذشت.
حرف آخر
تاریخ هنر فقط در مورد قلم مو، بوم یا نقاشی نیست، بلکه درباره افرادی است که به آن جان بخشیدهاند. معروف ترین نقاش های دنیا و بسیاری از هنرمندان بی وقفه برای علاقه خود تلاش کردند و در نهایت افسانه شدند. آنچه در یک نقاشی میبیند فقط رنگها نیستند، بلکه احساساتی است که هنگام نوازش آن رنگها توسط قلم مو احساس میشود. احساسات نقاش چیزی است که واقعاً در نقاشی تفاوت ایجاد میکند.
بدون مشارکت این هنرمندان شگفتانگیز، ما از جادوی رنگها، نورها و سایهها بسیار دور بودیم. آنها به ما یاد دادند که چگونه یک رنگ میتواند معانی مختلفی داشته باشد. چگونه یک سایه میتواند نمادی از دو چیز متضاد باشد. آنها مشتاق بودند که تضاد بین اشیاء را نشان دهند.
ما معمولا فراموش می کنیم که قدرت دیدن زیباییهای جهان تنها زمانی امکان پذیر است که بخواهیم چشمانمان را باز نگه داریم. این نقاشیها مظهر تمایل به باز نگه داشتن چشمها هستند. اگر این هنرمندان نبودند که به درک درستی از زیبایی جهان داشته باشند، ما از این هنر عظیم بی خبر میماندیم.
همچنین جالب است بدانیم که تاریخ در هنر نهفته است نه سنگ یا دیوار. یک تکه کاغذ قوی تر از سنگ است. میراث یک فرد می تواند از طریق این هنرها تا ابد باقی بماند. همانطور که به درستی نقاشان معروف را واسطه جامعه می نامند، ما نیز به ارزش هنرمندان در دنیای خود پی می بریم. قدرت یک نقاشی برای ارائه پیامی پیچیده از نظر بصری ما را شگفت زده می کند.
قطعاً می توان تعجب کرد که چرا این هنر تقریباً جاودانه بوده است؟ پاسخی که بسیار نادیده گرفته شده، دستیابی به آن است. در حالی که زبان کلمات در دست گویندگان خود است، زبان جهانی تصویرسازی بصری از این خطوط عبور می کند.
0 Comments