Generic selectors
Exact matches only
جستجو بر اساس عنوان
جستجو بر اساس مطلب
Post Type Selectors
بر اساس دسته بندی
آی تی
اصناف و صنایع
اقتصاد
امور زنان
بلاکچین و ارز دیجیتال
بهترین ها
تعمیرات
تغذیه
تکنولوژی
توسعه مهارت‌ها
حیوانات خانگی
خانه و دکوراسیون
داستان کوتاه/ نقد ادبی
دسته‌بندی نشده
رابطه و ازدواج
رهبری و مدیریت
روان‌شناسی
رویدادها
سبک زندگی
سرگذشت‌ها
سلامت
سلامت عمومی
طبیعت و محیط زیست
علم و فناوری
فیلم و سرگرمی
گردشگری
مارکتینگ
مد و زیبایی
مدیریت و کسب‌وکار
موبایل و کامپیوتر
موسیقی
نوشته های خواندنی
هنر و ادبیات
هنرهای تجسمی
ورزش
پذیرش پست مهمان در یونویس
خبر فوری
خانه @ هنر و ادبیات @ هنرهای تجسمی @ 10 اصل هنر | تعاریف و مثالها

10 اصل هنر | تعاریف و مثالها

by | 28 آبان 1402 | هنرهای تجسمی | 0 comments

در تاریخ گسترده بشریت، اصل هنر همیشه ثابت بوده است. ضرورت خلقت انسان چه با استفاده از رنگ و بوم، تبلت گرافیکی و کامپیوتر، یا اسکنه در برابر سنگ، هنر را به زبانی جهانی تبدیل کرده است که همه ما می‌توانیم آن را درک کنیم و از فرهنگ‌های متنوع، فاصله‌های بسیار زیاد و زبان‌های متنوع فراتر رود.

اما هنرمندان چگونه با استفاده از عناصر بصری احساسات، ایده‌ها و داستان‌ها را منتقل می‌کنند؟

پاسخ استفاده از اصل هنر است که مفهومی بسیار پیچیده‌تر از آنچه به نظر می‌رسد است. این چراغ‌های راهنما به هنرمندان کمک می‌کنند تا در رقص پیچیده کنتراست، وحدت، تعادل، ریتم حرکت کنند.

در حالی که اصل هنری یا عناصر هنر قرار است پایه‌های مهارت‌هایی را که شما به‌عنوان یک هنرمند به آن نیاز دارید تنظیم کنند، اصل هنری، انتخاب‌ها و تصمیم‌های استراتژیک هستند که یک بوم خالی را به یک روایت، یک داستان، یک احساس تبدیل می‌کنند. اگر به درستی اعمال شود، اصل هنری همان چیزی است که واقعاً به خلاقیت شما روح می بخشد.

علیرغم اهمیت زیاد، از آنجایی که آنها به اندازه اصول اولیه محبوب نیستند، بسیاری از هنرمندان تمایل دارند که آنها را نادیده بگیرند، به خصوص مبتدیان. در این مقاله، در مورد هر اصل و نحوه تأثیرگذاری یا بهبود کار شما بیشتر خواهیم آموخت.

پس دفترچه طرح مورد علاقه خود را بردارید و آماده شوید، ما در شرف سفری هستیم که نحوه برخورد شما با هنرتان را تغییر خواهد داد.

مقاله “10 نوع هنر انتزاعی و ویژگی های آن” را مطالعه کنید.

اصل هنر چیست؟

10 اصل مهم هنر عبارتند از:

  • تعادل
  • تضاد
  • تاکید
  • جنبش
  • الگو
  • ریتم
  • وحدت
  • تنوع
  • تناسب، قسمت
  • هارمونی

به عبارت ساده، اصل هنر رهنمودها یا ابزارهای بصری هستند که هنرمندان برای سازماندهی عناصر درون آثار هنری خود از آنها استفاده می‌کنند. اصل هنر به عنوان «گرامر» زبان بصری عمل می‌کنند، و نحوه جمع شدن اجزای فردی برای انتقال معنا، برانگیختن احساسات و هدایت تجربیات بیننده را شکل می‌دهند.

همانطور که قواعد دستور زبان به ساختار جملات در زبان کمک می‌کند، اصل هنر به ترکیبات بصری ساختار می‌بخشد و تضمین می‌کند که اثر هنری منسجم، هدفمند و تاثیرگذار است.

اکنون، بیایید در مورد هر یک از اصل هنر بیشتر بیاموزیم:

1. تعادل

تعادل به توزیع وزن بصری در یک ترکیب اشاره دارد. تعادل می‌تواند متقارن باشد، جایی که هر دو طرف یک ترکیب یکنواخت هستند، یا نامتقارن، جایی که می‌توانید از طریق عناصر متضاد با اندازه ها یا موقعیت‌های مختلف تعادل ایجاد کنید.

به عنوان یک قیاس، تصور کنید یک الاکلنگ دارید، می‌توانید دو عنصر با وزن یکسان را در هر دو طرف یا یک عنصر بزرگ و سنگین را در یک طرف و چندین عنصر کوچکتر را در طرف دیگر قرار دهید. در هر دو موقعیت، الاکلنگ متعادل باقی می ماند.

در یک اثر هنری، تعادل هنری به این معناست که هیچ چیز از تصویر «افتاده» به نظر نمی‌رسد، در نقاشی نمادین «تولد زهره» اثر ساندرو بوتیچلی می‌توان نمونه‌ای از تعادل متقارن را مشاهده کرد، جایی که موضوع اصلی آن است. در کنار دو عنصر به همان اندازه “بصری سنگین” آن را کاملا متعادل می‌کند.

تولد زهره اثر ساندرو بوتیچلی

“تولد زهره” نوشته ساندرو بوتیچلی به عنوان نمونه‌ای از اصل تعادل، سوژه اصلی توسط دو عنصر به همان اندازه “بصری سنگین” در دو طرف قرار دارد.

نمونه دیگری از تعادل در هنر در نقاشی کلاسیک “گوتیک آمریکایی” اثر گرانت وود است. در این اثر هنری می‌توانیم تعادل ایجاد شده توسط کشاورز و دختر را ببینیم که در کنار هم قرار دارند و پنجره‌ای در مرکز آن‌ها قرار دارد. هیچ چیز از نظر بصری بی‌جا، خالی یا خیلی سنگین به نظر نمی‌رسد.

گوتیک آمریکایی" اثر گرانت وود

در مقابل، در «ترکیب هشتم» واسیلی کاندینسکی تعادل کاملاً وجود ندارد. این ترکیب که یک نقاشی انتزاعی است که در آن نویسنده می‌خواست از محدودیت هنر بازنمایی فاصله بگیرد و معنای رنگ را از طریق اشکال پراکنده روی بوم بیان کند، این ترکیب به حس پویایی منحصر به فردی دست می‌یابد اما فاقد هماهنگی بصری است که ما به آن عادت کرده‌ایم.

آهنگ هشتم اثر واسیلی کاندینسکی

ترکیب هشتم توسط واسیلی کاندینسکی به عنوان نمونه‌ای از عدم تعادل بصری است.

2. کنتراست

تضاد در هنر به گروه بندی عناصر متضاد در نزدیکی یکدیگر برای برجسته کردن تفاوت‌های آنها اشاره دارد. هنگامی که به درستی استفاده شود، کنتراست می‌تواند به برجسته کردن تفاوت بین عناصر در یک قطعه کمک کند، می‌توان از آن برای اعمال نور در مقابل تیره، خشن در مقابل صاف یا بزرگ در مقابل کوچک استفاده کرد.

کنتراست اغلب برای جلب توجه بیننده و هدایت آنها از طریق مهم‌ترین بخش‌های اثر هنری استفاده می‌شود و نه تنها عناصر بصری اصلی را برجسته می‌کند، بلکه بر احساسات یا ایده‌های درون اثر هنری نیز تأکید می‌کند.

همچنین بخوانید  بهترین لنزهای دوربین برای عکاسی پرتره

بدون استفاده مناسب از کنتراست، عناصر روی بوم شما ممکن است با هم ترکیب شوند. عناصر غیر متضاد ممکن است بی‌مزه به نظر برسند و باعث شوند که بیننده به سرعت علاقه خود را از دست بدهد یا باعث شود او در تلاش برای درک پیام اصلی احساس غرق شدن کند.

یکی از محبوب‌ترین آثاری که می‌توانیم نمایش قوی کنتراست را ببینیم، «ندای سنت متیو» کاراواجو است که در آن از طریق تکنیک کیاروسکورو می‌توانیم تضاد واضح و چشم‌نواز تولید شده توسط «نور الهی» را ببینیم که سنت متیو و سنت ماتیو را روشن می‌کند.

ندای سنت متیو کاراواجو

اثر دیگری که می‌توانیم اصل کنتراست را به شیوه‌ای متفاوت ببینیم، در «میدان سیاه» کازیمیر مالویچ است. این اثر هنری در نگاه اول بسیار ساده به نظر می رسد، با این حال، تضاد ظریف و در عین حال شدید رنگ سیاه در برابر سفید سطح متفاوتی از پیچیدگی ایجاد می‌کند و بینندگان را وادار می‌کند تا معنای اثر هنری را تفسیر کنند.

میدان سیاه کازیمیر مالویچ

3. تاکید

تأکید به استراتژی طراحی و ترکیب بندی برای جلب توجه بیننده به یک عنصر یا منطقه خاص در یک اثر هنری اشاره دارد. همه چیز در مورد ایجاد یک نقطه کانونی یا مرکز توجه است و می‌توان با استفاده از اندازه، رنگ، بافت یا ترکیب‌بندی برای ایجاد حس توجه به یک عنصر خاص در کار به دست آورد.

به عنوان مثال، می‌توانید با بزرگ‌تر کردن یک عنصر از بقیه، یا با استفاده از رنگ روشن و متضاد و برجسته کردن عنصر، بر روی یک منطقه خاص تأکید کنید. شما همچنین می‌توانید با فضای منفی بازی کنید و یک عنصر را از محیط اطراف جدا کنید تا به آن تاکید کنید.

در «دختری با گوشواره مرواریدی» اثر یوهانس ورمیر، هنرمند با کنتراست دختری که با رنگ‌های روشن و درخشان در پس زمینه تیره و خاموش نقاشی شده است، تأکید می‌کند، علاوه بر این، جزئیات موجود در گوشواره مروارید به دلیل وجود آن توجه بیننده را به خود جلب می‌کند. روشنایی در برابر سایه های گردن و ایجاد حس رمز و راز که به خوبی با بیان او همراه است، توجه بیننده را به خود جلب می کند.

دختری با گوشواره مرواریدی اثر یوهانس ورمیر

کلاسیک دیگری که بر اصل تأکید تسلط دارد، «آفرینش آدم» اثر میکل آنژ است، جایی که قرار گرفتن آدم و دست‌های لمس‌کننده خدا در مرکز ترکیب قرار دارد و از دیگر عناصر در پس‌زمینه جدا شده است و بلافاصله چشم بیننده را به خود جلب می‌کند و بر آن تأکید می‌کند.

در این قطعه، رنگ‌های متضاد فرشتگان اطراف خدا و رنگ‌های خاکی خنثی اطراف آدم، عنصری ثانویه از تأکید را به عنصر الهی-دنیوی این قطعه می‌افزایند، به‌علاوه خطوطی که توسط بازوان دراز شده آدم و خدا به وجود آمده است. چشم بیننده به نقطه کانونی نقاشی نمادین است.

وقتی در مورد عدم تأکید صحبت می‌کنیم، «یک بعد از ظهر یکشنبه در جزیره لا گراند ژاته» اثر ژرژ سورات مثال خوبی است. می‌بینیم که به دلیل تکنیک پوینتیلیسم، کنتراست دراماتیکی وجود ندارد، که باعث می‌شود نقاط رنگی بین یکدیگر ادغام شوند و ظاهری «خردشده» یا «ترکیب» ایجاد کنند و در حالی که مناطق سایه‌ای کاملاً مشخص وجود دارد، Seurat این کار را انجام نمی‌دهد. برای برجسته کردن یا تاکید بر هر یک از موضوعات تلاشی نکنید.

قرار گرفتن فیگورها و اشیاء پخش شده بر روی بوم نیز در عدم تاکید در این قطعه نقش دارد که باعث می شود چشم بیننده به جای تمرکز بر یک نقطه مرکزی از یک طرف به سمت دیگر حرکت کند.

یک بعد از ظهر یکشنبه در جزیره لا گراند ژاته اثر ژرژ سورات

4. حرکت

حرکت یک اصل هنری اساسی است که به نحوه هدایت هنرمند چشم بیننده از طریق بوم اشاره دارد. چه استفاده از اشیاء در حرکت باشد و چه با استفاده از ترکیب بندی، حرکت یک اصل کلیدی در اشکال مختلف هنری است اما نقشی حیاتی در داستان سرایی و انیمیشن دارد.

شما می‌توانید حرکت را در کار خود از طریق ریتم و تکرار، با تکرار اشکال و رنگ‌ها نشان دهید که توجه بیننده را از نقطه‌ای به نقطه دیگر هدایت می‌کند. خطوط مورب می‌توانند به ویژه هنگام به تصویر کشیدن حس حرکت یا عمل مفید باشند و خطوط افقی می‌توانند برای به تصویر کشیدن آرامش و سکون استفاده شوند.

در «موج بزرگ کاناگاوا» هوکوسایی می‌توانیم ببینیم که چگونه ترکیب و تأکید در امواج پیچ‌دار عظیمی که درست قبل از تصادف ثبت شده‌اند، پیش‌بینی و حس حرکت تقریباً محسوسی ایجاد می‌کند. بافت عناصر مختلف موجود در قطعه، همراه با جزئیات زیاد روی امواج و فوم، بر حرکت آشفته دریا تأکید دارد.

موج بزرگ کاناگاوا هوکوسایی

در “Nude Descending a Staircase، شماره 2” اثر مارسل دوشان می‌توانیم ببینیم که چگونه فرم‌های هندسی انتزاعی حس حرکت را به‌گونه‌ای به تصویر می‌کشند که گویی در حال مشاهده چندین فریم از یک فیلم هستیم که با یکدیگر همپوشانی دارند. خطوط و اشکال، چشم بیننده را از بالا به پایین بوم هدایت می‌کنند و تقریباً یک احساس «ارتعاش» می‌دهند که هم آشفته و هم منظم است.

همچنین بخوانید  کنون یا نیکون؟ مسئله این است
Nude Descending a Staircase، شماره 2 اثر مارسل دوشان

ما می‌توانیم در «پسر یک مرد» اثر رنه ماگریت، فقدان کامل حرکت را ببینیم. سکون شکل به علاوه پس‌زمینه آرام و پالت رنگی بی‌صدا، کار را کاملاً ثابت جلوه می‌دهد، انگار که در زمان یخ زده است. فقدان این عنصر هنری اثر را از بین نمی‌برد، بلکه سطحی از تأثیر و علاقه را به بیننده می‌افزاید که بیننده را به فکر و تجزیه و تحلیل قطعه رها می‌کند.

پسر یک مرد اثر رنه ماگریت

5. الگو

این اصل به تکرار عناصر بصری خاص به صورت منظم اشاره دارد. این یک راه عالی برای معرفی ریتم و ساختار بیشتر به یک اثر هنری است. ما می‌توانیم الگوهایی را در اطراف خود پیدا کنیم، از خز حیوانات گرفته تا برگ‌های گیاه و حتی در منسوجات، چوب و دکور.

الگو همچنین یک اصل هنر بصری و طراحی بسیار مهم است و در بسیاری از رسانه‌های مدرن و معاصر وجود دارد. الگوها می‌توانند هندسی یا ارگانیک باشند و در صورت استفاده صحیح می‌توانند حس حرکت را در کار شما ایجاد کنند. الگوها می‌توانند در کار شما حرکت ایجاد کنند، اما شکستن آنها می‌تواند به نفع شما باشد و به یک منطقه خاص تأکید یا اهمیت دهد.

در «بوسه» گوستاو کلیمت می‌توانیم ببینیم که چگونه همه عناصر اثر از الگوی خاصی پیروی می‌کنند، از برگ‌های طلایی که چهره‌ها را زینت می‌دهند تا الگوهای پیچیده طلایی که هم در شکل‌ها و هم در جزئیات وجود دارد. این الگوهای مختلف صرفاً به عنوان عناصر بصری استفاده نمی‌شوند، بلکه دارای معنای عمیق تر و نمادین هستند که به اثر هنری علاقه و احساس می‌بخشد.

بوسه گوستاو کلیمت

یکی دیگر از نمونه‌های عالی استفاده از الگو در هنر، «روز و شب» اثر M.C. Escher، جایی که هنرمند با الگو و ترکیب بازی می‌کند تا یک توهم نوری ایجاد کند. نه تنها از الگو در پرندگان بلکه در مزارع و رودخانه‌ها استفاده می‌شود. الگوی موجود در این قطعه حس سه بعدی را به هنرمندان کمک می‌کند تا بر تضاد نور و تاریکی، روز و شب تأکید کنند.

روز و شب اثر M.C. Escher

6. ریتم

ریتم به عنوان یک اصل هنری به تکرار عناصر بصری در یک قطعه اطلاق می‌شود که حس جریان و حرکت را ایجاد می‌کند و چشم بیننده را به اطراف اثر هنری هدایت می‌کند. انواع مختلفی از ریتم وجود دارد که می‌توان در کار ما از آنها استفاده کرد.

ما ریتم منظم داریم که در آن عناصر در همان فاصله زمانی تکرار می‌شوند، به روشی “منظم” و “سازمان یافته”.

یک مثال خوب از استفاده از ریتم منظم، «برادوی بوگی ووگی» پیت موندریان است.

برادوی بوگی ووگی پیت موندریان

همچنین Flow Rhythm وجود دارد که در آن تکرار به صورت “موج” یا “انحنادار” اتفاق می‌افتد و حس حرکت ارگانیک را به شما می‌دهد.

یک مثال خوب از استفاده از ریتم جریان، “شب پر ستاره” ون گوگ است.

شب پر ستاره ون گوگ

ما همچنین می‌توانیم ریتم Progessive را پیدا کنیم که در آن عناصر با هر تکرار به طور نامحسوس تغییر می‌کنند، ممکن است تغییر در شکل، رنگ یا هر دو باشد.

و در آخر، ما ریتم تصادفی داریم که در آن تکرار بدون نظم یا توالی خاصی اتفاق می‌افتد و حس خودانگیختگی و پویایی را برمی‌انگیزد.

پولاک در ایجاد ریتم تصادفی در نقاشی‌هایش استاد بود، سبک چکه کردن رنگ او به قطعاتی مانند “شماره 14: خاکستری” غیرقابل پیش بینی است.

شماره 14: خاکستری

7. وحدت

وحدت به احساس انسجام و کامل بودن در یک اثر هنری اشاره دارد، این احساس که همه چیز به هم تعلق دارد. به عبارت ساده می‌توانیم وحدت را چسب نامرئی در نظر بگیریم که همه چیز را کنار هم نگه می‌دارد، اطمینان حاصل کنیم که هر قسمت به نظر متعلق به قطعه است و به پیامی که می‌خواهد ارسال کند کمک می‌کند.

یکی از نمونه‌های عالی نمایش وحدت در یک قطعه، «گرنیکا» پیکاسو است، جایی که علی‌رغم چهره‌های تکه‌تکه و سبک آشفته، با طرح تک رنگ و ناامیدی موجود در فرم‌هایی که او نمایش می‌دهد، که پیام کلی را به خوبی منتقل می‌کند، متحد می‌شود.

گرنیکا پیکاسو

اثر هنری دیگری که در آن تمام عناصر بصری با استفاده از نور و سایه با هم متحد می‌شوند، «نگهبان شب» اثر رامبراند است که در آن رنگ‌ها و کنتراست چشم بیننده را از طریق بوم هدایت می‌کنند و حسی از عمق ایجاد می‌کنند که به هر عنصری احساس می‌کند که «متعلق» است.

نگهبان شب اثر رامبراند

8. تنوع

در حالی که اصول گذشته مهمترین اصل هنر در نظر گرفته می‌شود، تنوع پایه و اساس ایجاد علاقه بصری در ترکیب شماست. در حالی که هماهنگی و وحدت عالی است، بدون تنوع یک قطعه می‌تواند یکنواخت و خسته کننده به نظر برسد.

تنوع را می‌توان با استفاده از عناصر مختلف مانند اندازه، رنگ، شکل، بافت و غیره به دست آورد و اگرچه ممکن است دستیابی به آن بسیار ساده به نظر برسد، اما تنوع همیشه باید با وحدت متعادل شود. تنوع بیش از حد می‌تواند یک اثر هنری را برای حواس طاقت فرسا یا حتی دیدن آن را سخت کند، با این حال، در تعادل با وحدت، اثر هنری کمتر آشفته و گیج کننده می‌شود.

همچنین بخوانید  سفر بصری

در گرایش‌های طراحی مدرن، ما شاهد گنجاندن تنوع در مبلمان، دکوراسیون دیوار، معماری و غیره هستیم، با این حال همه ما می‌دانیم که بدون تعادل مناسب، چیزی به سادگی چیدمان مبلمان می‌تواند به طرز وحشتناکی اشتباه پیش برود.

«باغ لذت‌های زمینی» اثر هیرونیموس بوش نمونه‌ای عالی از تنوع اعمال شده در سطوح مختلف است، به عنوان مثال، پانل‌های مختلف درخت، که هر یک مکان متفاوتی را بررسی می‌کنند، موجودات، شخصیت‌ها، بافت‌ها و رنگ‌ها حس قابل‌توجهی از تنوع را نشان می‌دهند. در حالی که هنوز هماهنگ و متحد هستند تحت همان موضوع و سبک.

باغ لذت‌های زمینی» اثر هیرونیموس بوش

در مقابل، در «بدون عنوان شماره 1» اثر اگنر مارتین، می‌توانیم شاهد محدودیت کامل در تنوع، متناسب با سبک هنرمند باشیم. این اثر هنری دارای الگوهای تکراری، رنگ‌های ساده و تن‌های خنثی است و در حالی که تنوع کمی در کنتراست وجود دارد، یکنواختی چیزی است که حال و هوای نقاشی را دیکته می‌کند.

بدون عنوان شماره 1 اثر اگنر مارتین

9. نسبت

تناسب یک اصل اساسی است که به رابطه عناصر مختلف یک قطعه با یکدیگر و به ترکیب کلی اشاره دارد. همه چیز در مورد اندازه و مقیاس عناصر در یک قطعه و نحوه ارتباط آنها با یکدیگر و نحوه نگاه آنها به نگاه بیننده است.

انواع مختلفی از تناسب وجود دارد که می‌توانیم در هنرهای تجسمی ببینیم و از آنها استفاده کنیم، مانند نسبت مقیاس، در هنر مینیاتور، تناسب انسانی پایه‌ای برای تمام نمایش‌های انسانی مانند پرتره، مجسمه‌سازی، انیمیشن و غیره. ما همچنین نسبت سلسله مراتبی داریم که در آن اندازه اجسام با اهمیت آنها در ترکیب تعیین می‌شود، نه با اندازه‌های منظم یا نسبت‌های “واقعی”.

محبوب‌ترین آنها باید «نسبت طلایی» باشد که یک رابطه ریاضی است که در طبیعت یافت می‌شود و توسط هنرمندان و معماران برای ایجاد ترکیب‌بندی‌های زیبایی‌شناختی استفاده می‌شود. به عنوان مثال در «آدم و حوا» از آلبرشت دورر، ما دو چهره را در نسبت های ایده آل با حالت‌های متعادل می‌بینیم که نشان دهنده علاقه دوران به زیبایی ایده آل است.

نمونه‌ای که در آن نسبت عمداً اغراق شده است، در «پرتره ژان هبوترن» از آمادئو مودیلیانی است که می‌بینیم چگونه انتخاب سبک هنرمند برخلاف تناسب است که باعث می‌شود هنر فوراً قابل تشخیص باشد.

پرتره ژان هبوترن از آمادئو مودیلیانی

10. هارمونی

اگرچه “هماهنگی” و “وحدت” به نظر می‌رسد که در هنر معنای یکسانی دارند، اما در واقع کمی متفاوت هستند. در هنر، هارمونی این است که مطمئن شوید قسمت‌های مختلف به خوبی با هم کار می‌کنند، بیشتر در مورد تعادل و حس مناسب بودن چیزها است. از سوی دیگر، وحدت در مورد احساس کامل بودن کل اثر هنری است و این حس را ایجاد می‌کند که همه چیز در قطعه متعلق است و هیچ چیز سر جای خود نیست. بنابراین، در حالی که هارمونی بر چگونگی ارتباط قطعات با یکدیگر تمرکز دارد، وحدت در مورد احساس کلی اثر هنری است.

هارمونی را می‌توان از طریق استفاده از یک پالت رنگ ثابت، اشکال تکراری، بافت‌های مشابه یا یک تم ثابت به دست آورد. اغلب شامل متعادل کردن تنوع برای جلوگیری از هرج و مرج است، در حالی که وحدت را می‌توان از طریق نزدیکی (گروه بندی موارد مرتبط با هم)، تکرار (استفاده از عناصر مشابه در سراسر یک قطعه)، یا ادامه (ایجاد حس جریان یا جهت) به دست آورد.

یکی از نمونه‌های عالی که از هارمونی استفاده می‌شود، در نقاشی «نیلوفرهای آبی» اثر کلود مونه است، جایی که می‌توانیم هارمونی را به‌عنوان یک اصل در گل‌ها، پالت رنگ‌ها و موج‌های نرم در آب مشاهده کنیم.

نیلوفرهای آبی اثر کلود مونه

عناصر هنر چیست؟

عناصر هنر یا Art Fundamentals بلوک‌های سازنده تمام هنرهای تجسمی هستند که توانایی‌های شما را به سطح بعدی می‌برند. یادگیری عناصر هنری به شما پایه‌ای محکم برای شروع می‌دهد، درست مانند یادگیری الفبا قبل از تشکیل جملات.

همچنین مقاله “18 بهترین نقاشی رئالیسم که باید ببینید” را مطالعه کنید.

جمع بندی

هنر مانند یک پازل است. هر قطعه، از ریزترین قلم مو گرفته تا بزرگ‌ترین طرح، برای ایجاد تصویری زیبا در کنار هم قرار می‌گیرد. در سفر خود از طریق این مقاله، قوانین یا اصول خاصی را بررسی کرده‌ایم که هنرمندان از آن استفاده می‌کنند تا مطمئن شوند که هر بخش از آثار هنری‌شان درست مطابقت دارد.

این اصول را به عنوان اجزای جادویی در نظر بگیرید که طرح‌های خشن را به شاهکارهای خیره‌کننده تبدیل می‌کنند، این اصول به هنرمندان کمک می‌کنند تا داستان‌هایی بگویند، احساسات را به اشتراک بگذارند، و ما را بدون ترک صندلی به ماجراجویی ببرند. چه در حال ساختن هنر باشید و چه فقط از آن لذت می‌برید، دانستن این اصول به ما کمک می‌کند جادوی پشت هر خلقت را ببینیم.

بنابراین، دفعه بعد که به یک نقاشی یا مجسمه نگاه می‌کنید، اصل هنری پشت تمام جزئیات و عظمتی که آن را زنده می‌کند را به خاطر بسپارید.

admin
admin
چطور بود؟
+1
+1
+1
+1
+1
+1
+1

0 Comments

Submit a Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نویسندگان فعال

مطالب مرتبط