سینما برای ما پر از ماجراست، روزی داستان های کمدی، روزی ترسناک ترین فیلم های جهان و روزی هم بهترین فیلم های قاتل سریالی! قاتل های سریالی یک واقعیت ترسناک و البته غیرقابل انکار در دنیای ما هستند. افرادی که معمولاً هیچ دوستی ندارند و در کودکی و نوجوانی مورد آزار و اذیت روحی یا جسمی قرار گرفته اند و امروز تبدیل به یک قاتل سریالی خطرناک تبدیل شدهاند. حتماً متوجه حساسیت این موضوع هستید، پس چرا به سراغ لیست بهترین فیلم های قاتل سریالی نرویم؟
فهرست
بهترین فیلم های قاتل سریالی
1. روانی (1960)
در مورد شاهکار آلفرد هیچکاک که تاکنون دهها بار شنیدهاید، چه چیزی برای گفتن باقی مانده است؟ این فیلمی است که خط فکری فیلمسازی دهه 1960 را کاملاً دستخوش تغییر کرد و تقریباً تمام تابوهای دهههای گذشته را شکست، از خشونت گرفته تا رابطه جنسی، نقشه کشی و نشان دادن توالت در حال استفاده. این به ابداع فیلم اسلشر کمک کرد، فیلم اسپلتر را پیش بینی کرد و وحشت را به هنر عالی ارتقا داد. تقلید بیشماری، برخی دنبالههای پایینتر، یک اسپینآف تلویزیونی، یک فیلم زندگینامهای، یک مستند و یک بازسازی شات بهشت تولید شده است. اگر چیز جدیدی برای گفتن در مورد Psycho وجود داشته باشد، شاید این باشد که تأثیر گسترده فیلم باعث شده است که عملکرد آنتونی پرکینز در مرکز پنهان بماند.
2. سکوت بره ها (1991)
برنده اسکار، جاناتان دم اولین حضور آدمخوار باهوش هانیبال لکتر نیست، اما به لطف چرخش درخشان آنتونی هاپکینز به عنوان یک روانپزشک، که یک جفت چیانتی خوب را میشناسد، این کسی است که بیش از همه افکار عمومی را تحت تأثیر قرار میدهد. بهترین با کبد انسان او تنها بیمار در Silence of the Lambs نیست. دیگری بوفالو بیل است که ترجیح میدهد پوست قربانیانش را بپوشاند و آنها را به عنوان ماسک بپوشد. در این مورد، لکتر شکارچی راس است، حتی زمانی که (بیشتر) در زندان است.
3. شب شکارچی (1955)
اگر میخواهید فقط یک از لیست بهترین فیلم های قاتل سریالی را تماشا کنید، شب شکارچی را انتخاب کنید. تنها کارگردانی بازیگر چارلز لاتون، یک دستاورد منحصر به فرد است، کاملاً بر خلاف هر فیلم دیگری در عصر خود. از نظر اتمسفر، مانند یک خاطره مبهم از آسیبهای دوران کودکی است که با داستان دو بچه مزرعه که توسط یک روانپزشک تعقیب میشوند، مطابقت دارد. سعید سایکوپات یک قاتل سریالی است که در لباس یک واعظ ظاهر شده و در یک اجرای افسانهای دلهرهآور و خارج از شخصیت توسط رابرت میچام تجسم یافته است. او که با آرامشی ناامیدکننده رفتار میکند و از دیدگاهی فلسفی نسبت از بدجنسیهای خود دفاع میکند. در حالی که خالکوبیهای نمادین «عشق/نفرت» او توسط همه از اسپایک لی تا سیمپسونها ارجاع شده است.
همچنین مقاله معرفی تتوها و معنی آن ها را نیز مطالعه کنید.
4. پرتره یک قاتل سریالی (1990)
حتی خشنترین و وحشتناکترین فیلمهای اسلشیر، اگر جنایت خشونتآمیز را ستایش نکنیم، برای هیجانهای متجاوزانه بازی میکنند. ولی نه در این فیلم. هنری با الهام از قاتل واقعی در دنیای واقعی، هنری لی لوکاس، در واقع پرترهای از روانپریشی را ترسیم میکند که آنقدر بیرحمانه، تزلزل ناپذیر و جدا از تصویر معمولی هالیوود است که سالها هیچ کسی آن را درک نکرده. (در ابتدا دارای رتبه X از MPAA بود.) در نقش اصلی سرد است، اما او در مقایسه با دوستش اوتیس (تام تاولز)، که باید از لحاظ فیزیکی از آلوده کردن اجساد و تجاوز به خواهرش جلوگیری شود، قطبنمای اخلاقی است. چرا آن را تماشا کنید؟ زیرا این فیلم حالتی به شما دست میدهد که کمتر فیلمی میتواند این کار را با شما انجام دهد.
5. M (1931)
اولین فیلم ناطق نویسنده آلمانی فریتز لانگ رویه پلیسی، تریلر روانشناختی و فیلم نوآر را ابداع کرد، اما ماندگارترین عنصر آن ممکن است احساس ابهام اخلاقی آن باشد. در پسزمینه یک تصویر کابوس اکسپرسیونیستی از برلین، یک دختر جوان کشته میشود، عملی که فقط از طریق سایهها و یک بادکنک بدون بسته پیشنهاد میشود. این موج شوک به شهر و دنیای جنایتکارش میفرستد، که ترجیح میدهند گرمای یک قاتل کودک را در صفوف خود نداشته باشند. مخاطب از قبل میداند که چه کسی این کار را انجام داده است (پیتر لور غمگین)، اما از آنجایی که هم جنایتکاران و هم پلیس به او نزدیک میشوند، لانگ جرأت میکند بپرسد: در یک جامعه بیمار، یک قاتل کودک واقعا بدتر از اوباش لینچ است که او را محکوم میکنند؟
6. جیغ (1996)
در دهه 80، وس کریون با A Nightmare on Elm Street به تعریف ژانر اسلشر کمک کرد و سپس، در طول دنبالههای احمقانه فزاینده، به نابودی آن کمک کرد. با این حال، یک دهه بعد، کریون موفق شد کشتن نوجوانان را دوباره مد کند، عمدتاً با تمسخر افعالی که در دوران شکوه خود تبلیغ میکرد. Scream ممکن است یک فیلم ترسناک باشد که در زمان ساخته شدنش به خوبی مورد استقبال قرار نگرفته بود، اما در نوع خود به عنوان یک تلنگر لعنتی خوب عمل میکند. یک بار دیگر، دنبالهها بازدهی رو به کاهشی را نشان میدهند، اما نسخه اصلی هوشمند، تیز و ترسناک باقی میماند. وقتی کسی با ماسک ارواح نمادین در یک مهمانی هالووین ظاهر شد وانمود نکنید که هنوز کمی عصبی نمیشوید.
7. ناپدید شدن (1988)
تریلر روانشناختی کارگردان هلندی جورج اسلویزر شاید بیخونترین اثر مدرن در این فهرست باشد، اما ممکن است کاملاً وحشتناکتر باشد. مطمئناً دیوانه کنندهترین است. در حین سفر جادهای در حومه فرانسه، دوست دختر مرد جوانی بدون هیچ ردی از ایستگاه استراحت ناپدید میشود. این رمز و راز هنوز هم پس از سالها او را آزار میدهد. او کمتر از امید به یافتن او زنده است تا اینکه صرفاً تأیید آنچه برای او اتفاق افتاده باشد. خراب کردن جواب یکی از گناهان نابخشودنی سینماست. پس ما برای شما ادامه داستان را اسپویل نمیکنیم.
8. هالووین (1978)
جان کارپنتر ایده قتل گروهی از نوجوانان شاخدار را ابداع نکرد. کریسمس سیاه چهار سال او را شکست داد. ابداع او این بود که به قاتل یک هویت قابل تشخیص بدهد. به جای یک ظاهر مبهم و ناشناس، او چیزی را به مخاطبان داد که بتوانند در کابوسهایشان تجسم کنند. مهمتر از همه، این همان داستان پس زمینه نیست. در آغاز فرانچایز، تنها چیزی که ما واقعاً در مورد مایکل مایرز میدانیم این است که او در کودکی خواهر خود را با چاقو به قتل رساند و رابطه جنسی قبل از ازدواج او را ناراحت میکند. و با این حال، همین کافی است تا او را بسیار ترسناکتر از بسیاری از هیولا-مردان به ظاهر نابود نشدنی دیگر کند تا رد پای او را دنبال کنند. اصول اولیه هالووین بارها به صراحت بیان شده است که تماشای آن با چشمانی کاملاً تازه کار دشواراست، اما دههها بعد، دیدن چهره نقابدار او از سایههای پشت جیمی لی کرتیس همچنان باعث میشود که تماشاگران از صندلیهای خود بپرند.
9. هفت (1995)
نئو نوآر دیوید فینچر، مردی که راه خود را در صحنه جنایت میشناسد، کوتاه نویسی بصری جدیدی برای فیلم جنایی اختراع کرد. تاریکی که روی پرده پخش میشود توسط کلان شهر بارانزده و بداخلاقی تقویت میشود که کارآگاهان ویلیام سامرست (مورگان فریمن) و دیوید میلز (برد پیت) به دنبال سرنخهایی در پروندهای بیزانسی و ترسناک میگردند که شروع به از بین بردن هر دوی آنها میکند. همه چیز در اینجا ناشناس است، از قاتل الهام گرفته از کتاب مقدس، که با نام «جان دو» ساخته میشود، تا خود شهر بینام، که به ما امکان میدهد هر نوع ترسناکی را در فیلمی بسازیم که واقعاً از آنها کم نیست.
10. کریسمس سیاه (1974)
قبل از اینکه یک داستان کریسمس هر دسامبر در یک حلقه بیپایان از تلویزیون کابلی پخش شود، باب کلارک یک داستان تعطیلات متفاوت را کارگردانی کرد. در این یکی، گروهی از خواهران خانواده که در تعطیلات زمستانی هستند، یکی یکی توسط یک قاتل نادیده بیرون میشوند. کلی به نظر میرسد، اما فقط به این دلیل که میلیونها فیلم اسلشر کم هزینه دیگر، از جمله هالووین، که چهار سال دیگر از راه نرسید، الگوی آن را قرض گرفتند. حتی با چندین دهه تقلید رقیق شده، کلارک کارآیی محدودی را برای یک داستان ساده به ارمغان میآورد و موفق میشود شوکهایی را وارد کند که هنوز هم به شما حمله میکنند.
11. Memories of Murder (2003)
برخی استدلال میکنند که این تریلر جنایی گره خورده بهترین فیلم بونگ جون هو تا به امروز است. بسیاری از فیلم های قاتل سریالی به خود قتلهای وحشتناک، غوطهور در خونریزی و ارضای غریزهی نهچندان نجیبمان به قتلها، توجه میکنند. بونگ در عوض، نشان میدهد که جامعه دوپاره کره چقدر برای مقابله با هرج و مرج ناشی از جنایات ضعیف است. تلاشهای ناامیدکننده برای حل آنها توسط یک پلیس دوفس و شریک زندگیاش در شهر بزرگ، ناراحتی عمیقتر و غمانگیزتر را برای مقابله با شوکهای ماهرانه نشان میداد.
12. کشتار اره زنجیری تگزاس (1974)
آیا اد جین تأثیرگذارترین جامعه شناس قاتل در سینمای مدرن است؟ جنایات وحشیانه او اساس فیلم روانی و یک دهه بعد، یک فیلم کاملاً متفاوت درباره پسر مادری بسیار آشفته را تشکیل داد. کلاسیک فرقه بنیادی توبی هوپر برای سونامی فیلمهای ترسناک ارزان و مستقیم که در دهه آینده از راه میرسند، برنامهریزی کرد. اما با تماشای آن، چشمگیرترین چیز در مورد کشتار اره زنجیری تگزاس، مهار آن است. گفتن درباره فیلمی با محوریت یک هیولای اره برقی که ماسکی از پوست یک زن بر تن دارد، عجیب است.
13. زودیاک (2007)
برخلاف Seven’s kills که چیزی جز تخیل فیلمنامه نویس اندرو کوین واکر نیست، زودیاک از وقایع واقعی الهام میگیرد: به طور خاص، قاتل زودیاک در سانفرانسیسکو، که اکنون یک مورد سرد بدنام است، که راه خود را در اطراف منطقه خلیج سانفرانسیسکو میکشد. اواخر دهه 60 این عنصر بازسازی، گرچه به شکلی شیک از طریق لنز دیوید فینچر ارائه شده است، کشتارها را بیش از پیش دلچسب میکند (صحنه قتلهای دریاچه بریسا همچنان فریادی است که نشستن در آن دلخراش است). هنوز هم میتوانید اثر انگشت زودیاک را در سرتاسر بتمن احساس کنید.
14. Peeping Tom (1959)
Psycho برای خلق ژانر اسلشر اعتبار بیشتری به دست میآورد، اما کارگردان مایکل پاول در بسیاری از موضوعات مشابه هیچکاک را شکست داد و تقریباً کار او را در این روند خراب کرد. داستان او درباره عکاسی آشفته که قربانیان خود را (که همه زن بودند) با چاقویی که به سهپایهاش وصل شده بود میکشد تا لحظات مرگ آنها را ثبت کند، غوغایی در میان منتقدان و تماشاگران برانگیخت. چندین دهه بعد، Peeping Tom اکنون به عنوان یک شاهکار پیشرو در ترسناک روانشناختی در نظر گرفته میشود. و در حالی که تقریباً به اندازه Psycho باهوش و هنرمندانه نیست، هیچکاک احتمالاً باید از پاول برای سازگاری مخاطبان با سطوح جدیدی از تخلفات روی صفحه تشکر کند، حتی چند ماه دیگر.
15. بدلندز (1973)
قتلهای چارلز استارک ودر در افسانههای آمریکای بزرگ به چشم میخورد. بروس اسپرینگستین ترانهای در مورد آنها نوشت و الیور استون از آنها به عنوان پایهای برای نمایش فوق خشونت آمیز خود یعنی قاتلان متولد شده طبیعی استفاده کرد. اولین فیلم ترنس مالیک نیز بر اساس قتلی است که استارک ودر نوجوان و دوست دخترش، کاریل آن فوگیت، در سال 1958 شروع کردند و در قلب آمریکا خون پاشیدند. اما، به شیوه واقعی مالیک، او رویکردی بسیار هیپنوتیزمکنندهتر از دید بلند و تهاجمی استون دو دهه بعد اتخاذ میکند.
16. 10 Rillington Place (1971)
روایت ریچارد فلیشر از جان کریستی قاتل زنجیرهای واقعی، که لندن را در دهههای 40 و 50 به وحشت انداخت، اغلب در فهرست فیلمهای جنایی واقعی نادیده گرفته میشود، اما این گوهری فراموششده واقعی است که با اجرای فوقالعاده نگرانکننده ریچارد تثبیت شده است.
17. روانی آمریکایی (2000)
اقتباس مری هارون از رمان طنز برت ایستون الیس در نظر گرفته میشود، اما در واقع ارسالی فمینیستی از غرور مردانه است. مهم نیست که چگونه آن را بخوانید، کریستین بیل تقریباً در نقش پاتریک بیتمن، یک یوپی خودشیفته، بیعاطفه و عاشق هیوی لوئیس است که با کشتن و مثله کردن غریبه ها و همکارانش، از کار بیهوده خود در وال استریت خلاص میشود.
18. من شیطان را دیدم (2010)
یک ژانر غیرمعمول، قسمتی از رویه پلیس، فیلم نیمه ترسناک، تماماً جنجال برانگیز – جشنواره روانی کرهای کیم جی وون این خط سنتی مبهم بین پلیس و جنایتکار را میگیرد، آن را به طور کامل پاک میکند و فقط آن دو را درگیر انتقام، خشم و غضب میکند. غافلگیری عجیب گیوتن خونخواهی دستور روز است زیرا کارآگاه لی بیونگ هون قاتل سریالی را که نامزد باردارش را کشته است پیدا می کند و شکنجه میکند، اما به او اجازه میدهد تا بازپرداخت را طولانی کند. این قاتل توسط چوی مین سیک از Oldboy با یخ زدگی مناسب بازی میشود که البته تجربه قبلی در این زمین تیره و تار دارد. او این بار هیچ اختاپوس زندهای را قورت نمیدهد، اما یک کپسول آتشنشانی را در صورتش فرو میبرد.
19. مرد سگ را گاز می گیرد (1992)
این محصول بینظیر بلژیکی که مدتها قبل از گسترش تلویزیونهای واقعیت و رنسانس واقعی جنایتها میآید، فضول تماشاگران و حساسیتزدایی را از طریق یک فیلم تمسخر آمیز درباره یک قاتل سریالی جذاب به نام بن مورد بازجویی قرار داد. او به گروه فیلمبرداری اجازه میدهد تا او را تعقیب کنند، زیرا او اقدامات خشونت آمیز غیرقابل توصیفی را علیه زنان، کودکان و مهاجران انجام میدهد. همانطور که او خدمه را از پشت دوربین بیرون میکشد، آنها به طور فزایندهای در جنایات او شریک میشوند و به همین ترتیب همه کسانی که تماشا میکنند.
20. Snowtown (2011)
روایتی دراماتیزه شده از یک قتل که در یک حومه فقیر استرالیا در دهه 1990 سرچشمه می گیرد، Snowtown در کنار هنری: پرتره یک قاتل سریالی به عنوان فیلمی وجود دارد که با موفقیت چهارمین دیوار انفعال مخاطب را نسبت به خشونت غیرقابل توصیف فرو میریزد. با توجه به رئالیسم قابل لمس توسط جاستین کورزل، کارگردانی که اولین بار آن را کارگردانی کرده بود، در بازگویی داستان واقعی یک نوجوان مورد آزار و اذیت که پس از کمک به ترساندن دوست پسر پدوفیل مادرش از محله، توسط یک دیوانه “آموزگار” شده بود، دریغ نمیکند. این فیلم به خودی خود «سرگرم کننده» نیست، برخی از منتقدان از آن به عنوان یک فیلم تجلیل شده یاد میکنند. اما به طور غیرقابل انکاری جذاب است، اگر بتوانید آن را درک کنید.
21. درمان (1997)
فیلم آرام سوز کیوشی کوروساوا که کمتر یک تریلر روانشناختی است تا نمونهای از وحشت فلسفی، کارآگاهی را دنبال میکند که با یک رشته قتلهای عجیب و غریب و به ظاهر جدا از هم مرتبط است. در هر یک از موارد، مجرم در صحنه جرم دستگیر میشود، اما نه خاطرهای از ارتکاب آن عمل دارد و نه انگیزه آشکاری. مسلماً، این فیلمی است که ممکن است صبر برخی بینندگان را امتحان کند: کوروساوا بیشتر به فضا و سؤالات بزرگ میپردازد تا داستان سرایی خطی و پاسخهای آسان. اما به آن پایبند باشید، و این فیلمی است که مدتها پس از پایان آن، به آن فکر خواهید کرد.
22. تابستان سام (1999)
یک فیلم قاتل زنجیرهای در رگ زودیاک، این مفصل اسپایک لی از قتلهای پسر سام به عنوان پسزمینه استفاده میکند تا نشان دهد چگونه یک آسیب مشترک بر شهر و شهروندانش تأثیر میگذارد. گروهی از بازیگران شامل آدرین برودی، جان لگوئیزامو، میرا سوروینو و جنیفر اسپوزیتو، همسایگان را در بخش ایتالیایی-آمریکایی بروکلین در اواخر دهه 1970 در تابستانی که دیوید برکوویتز نیویورک را با یک رشته قتلهای وحشتناک فلج کرد، به تصویر میکشند. با گسترش ترس و افزایش گرما، تنشها در میان ساکنان شعلهور میشود و این موضوع را به دنبالهای عجیب و غیررسمی برای انجام کار درست تبدیل میکند.
23. Tenebrae (1982)
یک رماننویس آمریکایی که کتاب جدیدش را در رم تبلیغ میکند مورد تمسخر یک قاتل وسواسی قرار میگیرد که به نظر میرسد از آثارش به عنوان راهنما استفاده میکند. این چیدمان معمای قتل نسبتاً استاندارد، سکوی پرشی برای داریو آرجنتو، خدای جیالو است تا مرگهای وحشیانهای تکاندهنده را به نمایش بگذارد که با این وجود در اجرای خود خیرهکننده هستند، به ویژه مرگی که در آن بازوی یک زن با تبر هک میشود و دیوارهای او را نقاشی میکند. آشپزخانه سفید قرمز با مقدار تقریبا کمیک اسپری شریانی.
24. Freaky (2020)
در این برداشت درخشان از کمدی «بدنهای مبادله شده»، وینس وان نقش یک قاتل دسته جمعی را بازی میکند که آگاهی آشفتهاش به شکلی جادویی به دختری نوجوان (کاترین نیوتن) منتقل میشود و بالعکس. باورش سخت است که اینقدر طول کشید تا کسی به این ایده برسد، و کارگردان کریستوفر لاندون در این فرض موفق شده و فیلمی به همان اندازه خندهدار و خونین ارائه میدهد.
25. دیوانگی (1971)
هیچکاک در اواخر دوره فیلم ترکیبی است، اما فیلم دوم تا آخر کارگردان، استاد تعلیق را محکم در چرخخانهاش میبیند. (و همچنین برای اولین بار در یک دهه به بریتانیا بازگشته است.) پس از اینکه همسرش قربانی یک قاتل سریالی معروف به قاتل کراوات میشود، یک افسر سابق نیروی هوایی سلطنتی در این جنایت دخیل است و مجبور میشود در حین تلاش فرار کند. تا نامش را پاک کند و از قاتل واقعی که ممکن است از آنچه انتظار دارد به او نزدیکتر باشد، دوری کند.
26. Perfume: The Story of a Murderer (2006)
تام تایکور (دویدن لولا ران)، نوعی پیچ و تاب بویایی در Soylent Green، این تریلر لباس زیبا و عجیب را درباره ژان باپتیست گرنوئیل، یک عطرساز نابغه در قرن هجدهم فرانسه، از رمان پرفروش پاتریک سوسکیند ساخت. او که با تصور از بطری کردن عطر زنانه درگیر شده است، به قتل زنان جوان متوسل میشود تا ذات آنها را تقطیر کند. هر چقدر هم که داستان متزلزل باشد، تایکور با فیلمبرداری حیرتانگیز مجلل و لحظاتی واقعاً چشمنواز، از جمله صحنهای آب و هوایی که در آن گرنویل توسط جمعیتی که معتقدند او یک فرشته است غرق میشود، جبران میکند.
0 Comments